عاشقانه های فاطیما

#ویلیام_بلیک
Канал
Эротика
Политика
Музыка
Искусство и дизайн
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала عاشقانه های فاطیما
@asheghanehaye_fatimaПродвигать
790
подписчиков
20,9 тыс.
фото
6,39 тыс.
видео
2,93 тыс.
ссылок
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا عشق گلایه دلتنگی اعتراض ________________ و در پایان آنچه که درباره‌ی خودم می‌توانم بگویم این است: من شعری عاشقانه‌ام در جسمِ یک زن. الکساندرا واسیلیو نام مرا بنویسید پای تمام بیانیه‌هایی که لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
هرگز راز عشقت را با معشوق مگوی
آن عشق می پاید که ناگفته می ماند
زیرا این نسیم لطیف و مهربان
خوشتر که خاموش و نامرئی بگذرد

من از عشق خویش با معشوق سخن گفتم
و راز دل آشکار کردم
اما او سرد و لرزان،
و هراسناک و پریشان،
مرا رها کرد و برفت

دیری نپایید
که رونده ای از راه رسید
خاموش و نامرئی و همچون نسیم
و او را با یک آه در ربود و ببرد.

#ویلیام_بلیک
برگردان: دکتر الهی قمشه ای


@asheghanehaye_fatima
درودهای بی‌شمار بر دلهای شورآفرین و سرورآفرین!
گاه و بیگاهتان‌گوارا نوش خنکای خیال زلال؛
آخر هفته تان زرین و دلپسند و آرزو یاب؛
شادمان باشید و جهان را شادی ببخشید
با درودی با سرودی با گلی و با لبخندی...
سپاسگزارم از گلستان بهارینه ی مهرتان🙏🌺🌸⚘️💚

@asheghanehaye_fatima

امروز
اولین روز از روزهای باقیماندهٔ عمر توست


#ویلیام_بلیک
■لب‌خند

لبخندی هست که لبخند عشق است
و لبخندی هست که لبخند فریب است
لبخندِ لبخندها را اما آنی دیگر است
لبخندی که عشق و فریب را پیوندگر است

اخمی هست که اخمِ نفرت است
و اخمی هست که اخمِ تکبر است
اخمِ اخم‌ها را اما رونقی دیگر است
اخمی که به عبث می‌کوشی از خاطر بزدایی

اخمی که در ژرفای جان نشسته است
و بر مغزِ مُهره‌های پُشت مُهرِ داغ نهاده است
و دل در لبخندها و عهد و وفای‌شان مبند
الا به آن لبخندِ لبخندها

که باری از قنداق تا کفن
تنها یک‌بار بر لبان‌ات می‌نشیند
اما چون نشست
از بخت بد درآیی و کامِ دل برآری

#ویلیام_بلیک


@asheghanehaye_fatima
هرگز راز عشقت را با معشوق مگوی
آن عشق می پاید که ناگفته می ماند
زیرا این نسیم لطیف و مهربان
خوشتر که خاموش و نامرئی بگذرد

من از عشق خویش با معشوق سخن گفتم
و راز دل آشکار کردم
اما او سرد و لرزان،
و هراسناک و پریشان،
مرا رها کرد و برفت

دیری نپایید
که رونده ای از راه رسید
خاموش و نامرئی و همچون نسیم
و او را با یک آه در ربود و ببرد.

#ویلیام_بلیک
برگردان:دکتر الهی قمشه ای

@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
■راز عشق

با معشوق هرگز از عشق مگو
که عشق را گفتن نتوان
که باد ملایم خاموش و نادیدنی می‌وزد.

من از عشق خود گفتم،
من به عشق خود گفتم،
و هر آن‌چه در قلب‌ام بود،
لرزان و یخ‌زده، رنگ‌پریده از وحشت، به او گفتم.
افسوس که ترک‌ام کرد!

و با رفتن‌اش،
مسافری از راه رسید،
خاموش و نادیدنی،
و با آهی، او را با خود برد.

■Love's Secret

Never seek to tell thy love,
Love that never told can be;
For the gentle wind doth move Silently, invisibly.

I told my love,
I told my love,
I told her all my heart, Trembling, cold, in ghastly fears.
Ah! she did depart!

Soon after she was gone from me,
A traveller came by,
Silently, invisibly:
He took her with a sigh.

#ویلیام_بلیک


@asheghanehaye_fatima
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
من رقص شادمانه را دوست دارم،
سرود نرمین نفس را،
آن‌جا که چشمان بی‌گناه در نظاره‌اند،
و آن‌جا که دختران، تک زبانی سخن می‌گویند.

من دره‌ی خندان را دوست دارم،
من تپه‌ی پرطنین را دوست دارم،
آن‌جا که نشاط هرگز ناتوان نیست،
و دلداده‌ی جوان سیر می‌خندد.

من کلبه‌ی دلپذیر را دوست دارم،
من آلاچیق بی‌گناه را دوست دارم،

آن‌جا که نصیب ما نان سفید و قهوه‌ای‌ست،
یا میوه در ساعات نیم‌روز.

من نشستنگاه بلوطی را دوست دارم،
در زیر درخت بلوط،
آن‌جا که پیران دهکده دیدار می‌کنند،
و از تماشای بازی‌های ما می‌خندند.

من همه‌ی همسایگان‌مان را دوست دارم،
اما، همان که عاشق تو باشم
آنان را همواره دوست خواهم داشت

اما تو از برای منی،
همه‌چیز و همه‌کس...

#ویلیام_بلیک
@asheghanehaye_fatima
■راز عشق

هرگز راز عشق‌ات را با معشوق مگوی
آن عشق می‌پاید که ناگفته می‌ماند
زیرا این نسیم لطیف و مهربان
خوش‌تر که خاموش و نامریی بگذرد
من از عشق خویش با معشوق سخن گفتم
و راز دل آشکار کردم
اما او سرد و لرزان،
و هراس‌ناک و پریشان،
مرا رها کرد و برفت
دیری نپایید
که رونده‌ای از راه رسید
خاموش و نامریی و هم‌چون نسیم
و او را با یک آه در ربود و ببرد

■Love's Secret

Never seek to tell thy love,
Love that never told can be;
For the gentle wind doth move Silently, invisibly.

I told my love,
I told my love,
I told her all my heart, Trembling, cold, in ghastly fears.
Ah! she did depart!

Soon after she was gone from me,
A traveller came by,
Silently, invisibly:
He took her with a sigh.

#ویلیام_بلیک
برگردان: #حسین_الهی_قمشه‌ای

@asheghanehaye_fatima
با معشوق هرگز از عشق مگو
که عشق را گفتن نتوان
که باد ملایم خاموش و نادیدنی می‌وزد.



#ویلیام_بلیک
برگردان: #مهین_احمدی‌معز


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima

■راز عشق

با معشوق هرگز از عشق مگو
که عشق را گفتن نتوان
که باد ملایم خاموش و نادیدنی می‌وزد.

من از عشق خود گفتم،
من به عشق خود گفتم،
و هر آن‌چه در قلب‌ام بود،
لرزان و یخ‌زده، رنگ‌پریده از وحشت، به او گفتم.
افسوس که ترک‌ام کرد!

و با رفتن‌اش،
مسافری از راه رسید،
خاموش و نادیدنی،
و با آهی، او را با خود برد.

■Love's Secret

Never seek to tell thy love,
Love that never told can be;
For the gentle wind doth move Silently, invisibly.

I told my love,
I told my love,
I told her all my heart, Trembling, cold, in ghastly fears.
Ah! she did depart!

Soon after she was gone from me,
A traveller came by,
Silently, invisibly:
He took her with a sigh.



#ویلیام_بلیک | William Blake | انگلیس، ۱۸۲۷ـ۱۷۵۷ |

برگردان: #مهین_احمدی‌معز
ای خاطره پیش آی
و نت هایت را هم ساز کن
و آنگاه که بر فراز باد
موسیقی تو شناور است
من در جویباران خیره خواهم شد
آنجا که دلدادگان آه می کشند
و در رویا فرو می روند
من به شکار اوهام ، که در گذرند خواهم نشست
و در آینه ، آبی از جویبار زلال خواهم نوشید
و آواز مهر را خواهم شنید
و سرتاسر روز را خواهم غنود
و در رویا فرو خواهم رفت
چون شب فرا رسد
خواهم رفت به همانجا که درخور اندوه است
گام زنان بر کنار دره تاریک
با سودای خاموش



#ویلیام_بلیک


@asheghanehaye_fatima
.


زندانها با سنگ های #قانون بنا شده‌اند ،
و فَحشا با آجرهای #دین .




#ویلیام‌_بلیک

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima


□«راز عشق»

با معشوق هرگز از عشق مگو
که عشق را گفتن نتوان
که باد ملایم خاموش و نادیدنی می‌وزد.

من از عشق خود گفتم،
من به عشق خود گفتم،
و هر آن‌چه در قلب‌ام بود،
لرزان و یخ‌زده، رنگ‌پریده از وحشت، به او گفتم.
افسوس که ترک‌ام کرد!

و با رفتن‌اش،
مسافری از راه رسید،
خاموش و نادیدنی،
و با آهی، او را با خود برد.


□Love's Secret

Never seek to tell thy love,
Love that never told can be;
For the gentle wind doth move Silently, invisibly.

I told my love,
I told my love,
I told her all my heart, Trembling, cold, in ghastly fears.
Ah! she did depart!

Soon after she was gone from me,
A traveller came by,
Silently, invisibly:
He took her with a sigh.

□●شاعر: #ویلیام_بلیک | William Blake | انگلیس، ۱۸۲۷ـ۱۷۵۷ |

□●برگردان: #مهین_احمدی‌معز
بهتر است آرزویت را در نطفه خفه کنی تا اینکه میلش را در سر بپروری اما هیچ کاری نکنی.


#ویلیام_بلیک

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



گلی به من تقدیم شد؛
چنان گلی که ماه مِی هرگز نیاورده بود،
اما گفتم، «بوته‌ی گل سرخ زیبایی دارم،»
و از کنار گل شیرین گذشتم.

بعد پیش بوته‌ی گل سرخ زیبایم رفتم،
تا شب و روز به او رسیدگی کنم.
اما گل سرخم با حسادت رو گرداند،
و خارهایش تنها دلخوشی من بودند



#ویلیام_بلیک
بهتر است آرزویت را در نطفه خفه کنی تا اینکه میلش را در سر بپروری اما هیچ کاری نکنی.

#ویلیام_بلیک

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima




هرگز راز عشقت را با معشوق مگوی
آن عشق می پاید که ناگفته می ماند
زیرا این نسیم لطیف و مهربان
خوشتر که خاموش و نامرئی بگذرد
من از عشق خویش با معشوق سخن گفتم
و راز دل آشکار کردم
اما او سرد و لرزان
و هراسناک و پریشان
مرا رها کرد و برفت
دیری نپایید
که رونده ای از راه رسید
خاموش و نامرئی و همچون نسیم
و او را با یک آه در ربود و ببرد ..!

#ویلیام_بلیک
@asheghanehaye_fatima



عشقت را هرگز بازگو نکن !
عشقی که هرگز به زبان نیاید
مثل نسیم ملایم ، ساکت و نامرئی می گذرد.
من عشقم را به زبان آوردم و قلبم را برای او گشودم
سرد و لرزان ، با ترسی مرگبار
و او رفت...



#ویلیام_بلیک
@asheghanehaye_fatima



در کدامین سرزمین,
یا آسمان دور
چشمانت خورشید وار
شعله کشید؟!

با کدامین بالها
آنجا می توان رفت؟!

با کدامین دست ها
چشمانت را تسخیر می توان کرد..؟!

#ویلیام_بلیک
@asheghanehaye_fatima




عشقت را هرگز بازگو نکن !
عشقی که هرگز به زبان نیاید
مثل نسیم ملایم ، ساکت و نامرئی می گذرد.
من عشقم را به زبان آوردم و قلبم را برای او گشودم
سرد و لرزان ، با ترسی مرگبار
و او رفت...

#ویلیام_بلیک