عاشقانه های فاطیما

#احمد_عارف
Канал
Эротика
Политика
Музыка
Искусство и дизайн
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала عاشقانه های فاطیما
@asheghanehaye_fatimaПродвигать
789
подписчиков
20,9 тыс.
фото
6,39 тыс.
видео
2,93 тыс.
ссылок
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا عشق گلایه دلتنگی اعتراض ________________ و در پایان آنچه که درباره‌ی خودم می‌توانم بگویم این است: من شعری عاشقانه‌ام در جسمِ یک زن. الکساندرا واسیلیو نام مرا بنویسید پای تمام بیانیه‌هایی که لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
«دلیلش را نمی‌دانم
‏امّا هر چه هست
‏فکر کردن به تو
‏حال مرا خوب می‌کند»

#احمد_عارف


@asheghanehaye_fatima
بوسیدن تو حتی اگر در سطری از یک نامه هم باشد باز هم هیجان غریبی دارد.

#احمد_عارف
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima

من تو را

بهار این زمستان می دانم...

#احمد_عارف
#شما_فرستادید

@asheghanehaye_fatima
«بوسیدن تو
حتّی اگر در سطری از یک نامه هم باشد
باز هم هیجان غریبی دارد.»


#احمد_عارف
برگردان: سیامک تقی‌زاده

@asheghanehaye_fatima

■غل و زنجیرها در حسرت‌ات فرسودم

تو را،
تو را بازگفتن،
به قهرمانان به بچه‌های خوب
تو را آه تو را بازگفتن!
به آدم‌های بی‌ناموس
به‌دروغ پتیاره‌ی بی‌شرم

چند زمستان گذشت
گرگ‌ها و پرنده‌ها و زندان‌ها در خواب
و جهان آن بیرون بی‌وقفه در جریان
تنها کسی که نخفت من بودم
چند بهار دل‌انگیز
غل و زنجیرها در حسرت‌ات فرسودم
کاش بر گیسوان‌ات گل‌های خون بیاویزم
یکی این‌سو، یکی آن‌سو

کاش بتوانم تو را فریاد زنم
در چاه‌های بی‌انتها
بر ستاره‌ای لرزان
بر سر کسی که در دل تاریکی
به یک چوب کبریت دست می‌یابد
و بر چوب کبریتی
که در دل دورترین موج اقیانوس
رها می‌شود

کاش به آن که گم کرده بوسه‌ها را
و طلسم عشق‌های نخستین را
غرق در پیاله‌ای شراب یا نخی سیگار
بی‌آن‌که سهمی از غروب نابهنگام ببرد
تو را، تو را بازگویم
ای نبودن‌ات نام دیگر دوزخ
من سردم است
پلک‌هایت را نبند



#آحمد_آریف | #احمد_عارف | AhmedA Arif |

برگردان:
#آیدا_مجیدآبادی | #تورگوت_سای

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima


چند بهار زيبا ،
در حسرت تو غل و زنجيرها كهنه كردم.

كاش به موهايت گلهای خون بزنم
يكی اينطرف،
يكی آنطرف.

كاش بتوانم نام تو را فرياد بزنم
به چاه های بي انتها،
به ستاره لغزان.

حتي به چوب كبريتی كه در دورترين موج اقيانوس
افتاده است.

كاش
به آنكه گم كرده طلسم نخستين عشقها را
طلسم بوسه ها را
و سهمی ندارد از غروبی ناگهانی
بتوانم از تو بگويم
نبودن تو نام ديگر دوزخ است
سردم است ،چشمانت را نبند.


#احمد_عارف
@asheghanehaye_fatima




در شهری به دنیا آمدم
که بادهایش از سمت شمال می وزید
به این سبب
لبانم خشک و ترک خوردهَ ند

کمی ببوس مرا

در شهری که به دنیا آمدم
هیچ درخت گردویی نبود

از اینست که
حسرت خنکای سرزمینی را
همیشه به همراه دارم

کمی نوازش کن مرا



#احمد_عارف
@asheghanehaye_fatima



چند بهار زیبا در حسرت تو
غل و زنجیرها كهنه كردم.
كاش به موهایت گل های خون بزنم
یكی این طرف،یكی آن طرف.
كاش بتوانم نام تو را فریاد بزنم
به چاه های بی انتها،به ستاره ی لغزان
حتی به چوب كبریتی
كه در دورترین موج اقیانوس افتاده است.
كاش به آن كه گم كرده
طلسم نخستین عشق ها را،طلسم بوسه ها را
و سهمی ندارد از غروبی ناگهانی
بتوانم از تو بگویم.
نبودن تو نام دیگر دوزخ است
سردم است ،چشمانت را نبند.

#احمد_عارف
#شاعر_ترکیه
ترجمه:
#سیامک_تقی_زاده🌱
@asheghanehaye_fatima



به تبعید رفتن
و یا حبس شدن
در چشمان تو..

چشمانی که مرا با درد
سمت عشق می بَرد

چشمانی
که در آنها می توان
آفتاب را نوشید

بگو ، چشمانت کو؟

#احمد_عارف
#شعر_ترکیه🇹🇷
ترجمه: #سیامک_تقی_زاده
@asheghanehaye_fatima



به تبعید رفتن
و یا حبس شدن
در چشمان تو..

چشمانی که مرا با درد
سمت عشق می بَرد

چشمانی
که در آنها می توان
آفتاب را نوشید

بگو ، چشمانت کو؟

#احمد_عارف
ترجمه:
#سیامک_تقی_زاده
@asheghanehaye_fatima




چند بهار زيبا ،
در حسرت تو غل و زنجيرها كهنه كردم.
كاش به موهايت گلهای خون بزنم
يكی اينطرف،
يكی آنطرف.

كاش بتوانم نام تو را فرياد بزنم
به چاههای بي انتها،
به ستاره لغزان
حتي به چوب كبريتی كه در دورترين موج اقيانوس
افتاده است.

كاش
به آنكه گم كرده طلسم نخستين عشقها را
طلسم بوسه ها را
و سهمی ندارد از غروبی ناگهانی
بتوانم از تو بگويم
نبودن تو نام ديگر دوزخ است
سردم است ،چشمانت را نبند.

#احمد_عارف
@asheghanehaye_fatima



چند بهار زيبا ،
در حسرت تو غل و زنجيرها كهنه كردم.

كاش به موهايت گلهای خون بزنم
يكی اينطرف،
يكی آنطرف.

كاش بتوانم نام تو را فرياد بزنم
به چاه های بي انتها،
به ستاره لغزان.

حتي به چوب كبريتی كه در دورترين موج اقيانوس
افتاده است.

كاش
به آنكه گم كرده طلسم نخستين عشقها را
طلسم بوسه ها را
و سهمی ندارد از غروبی ناگهانی
بتوانم از تو بگويم
نبودن تو نام ديگر دوزخ است
سردم است ،چشمانت را نبند.

« #احمد_عارف»
به تبعید رفتن
و یا حبس شدن
در چشمان تو..
چشمانی که مرا با درد
سمت عشق می بَرد
چشمانی
که در آنها می توان
آفتاب را نوشید
بگو ، چشمانت کو؟

@asheghanehaye_fatima

#احمد_عارف