عشق مانند قهوهخانهای کوچک در خیابان غریبههاست درهایش به روی همه باز مثل قهوهخانهای که رفت و آمدهایش به وضعیت آب و هوا بند است باران که میبارد مشتریهایش بیشتر میشوند و هوا که صاف باشد مشتریهایش کمتر و خوابآلودهترند من اینجا هستم ای غریبه در گوشهای نشستهام...