Смотреть в Telegram
سریا داودی حموله: سریا داودی حموله خوانش شعری از ایرج خواجوی می آیی/ از گریوه های درد/ از دره های مِه/ با پوزاری از عتیق زخم که؛/ مازه ی زمین را/ قَشَو می شود./ می آیی / می آیی ... / لاله های واژگون/ به سربلندی نامت/ قد راست می کنند./ می آیی/ می آیی/ می آیی../ شالت را/ هفت گره می زنی و/ چوقایت را/ از شانه های بلوط بر می داری/ دیگر/ هیچ مادیان اصیلی/ تن به زایش قاطر نمی دهد !/ شعرِ«ایرج خواجوی » در این روایت های حسی ـ مفهومی بارقههای اسرارآمیزی پنهان است. آشناییزدایی ها همراستای عینیت مندی های متعارف می باشد. این هست مندی های محسوس با ذات روایت گری پیوند خورده اند. فضای ذهنی شاعر درگیر مفاهیم اقلیمی است.معمولا با فراز و فرود واگویه ها از«آمدنی» دور خبر می دهد. این «می آیی» ها جزو عناصر تکرار شونده ای است که دلالت بر تاکید دارد. از لحاظ محتوایی ذهنیت شاعر از پشتوانه اقلیمی برخوردار است.. آن چنان که به واسطه ی تصویر سازی و ترکیب سازی طرح نویی در افکنده است. ترکیب های عناصر اقلیمی نظیر «گریوه های درد، دره های مِه، عتیق زخم، مازه ی زمین، لاله های واژگون..» در شکل گیری ساختار زبانی موثرند. تقابل ها و تقارن های بین «گریوه های درد ـ دره های مه» گریوه به فراز اشاره دارد و دره به فرود... هفت گره زدن به شال نشان از شجاعت و دلاوری دارد. معمولا جوانانی که به سن چوقا پوشی می رسند ،با پوشیدن شال بر کمر به پیشواز خطر می روند.«شالت را/ هفت گره می زنی» که در سطر بعدی لاله های واژگون نشان از این دارد. البته یک اشاره ضمنی هم دارد که در آیین زرتشتی هفت گره زدن و »کستی نشاندن» نشان از اجرای آیین و سنت ها می دهد. در این کوتاهی سرایی و ایجازمندی حس های نوستالژیک جان گرفته اند. اصلا رویکرد زبان اقلیمی سبب شده که روایت گری بازنمود بارزی داشته باشد. ضربه نهایی شعر پایان بندی آن است: « دیگر/ هیچ مادیان اصیلی/ تن به زایش قاطر نمی دهد!»
Telegram Center
Telegram Center
Канал