🔺در بریتانیا در آن سالهای عسرت، فقط یک تن با ترجمه کلیه آثار عمده و نوشتن تنها زندگینامه نیچه در آن زمان، نگذاشت نام او یکسره از خاطرهها محو شود. او
#هالینگ_دیل، در هر جای دیگر بود به مقام یکی از استادان برجسته دانشگاه رسانده میشد. ولی در انگلستانِ هنرنشناس سالها به شغل کوچکی در روزنامه گاردین قناعت کرد، و اکنون نیز در ایام بازنشستگی از روزنامهنگاری، هنوز به ترجمه و نگارش ادامه میدهد، و رئیس انجمن بریتانیایی نیچه و بسیار مورد مراجعه است.
ترجمه هالینگدِیل از کارهای نیچه کارآمد و حرفهای است و برخی از نکتهسنجیها و زیرکیها و بذلهگوییهای نویسنده را به خواننده میرساند. هالینگدِیل آرزو داشته که مردم را به خواندن نیچه تشویق کند. او عقیده دارد که فهم نیچه آسان و خواندن آثارش فرحبخش است، و میگوید: «مردم از خواندن او لذت میبرند. اگر بخواهید آلمانی یاد بگیرید، از نیچه نمیتوانید بگذرید. او صاحب یکی از شیواترین سبکها در زبان آلمانی است.»
ولی ظرافت طبع و باریکاندیشیهای به کار رفته در کلمات قصار نیچه فقط دلیلی سطحی بر اقبال نسلهای جدید به اوست. آشکارا باید عامل مهمتری در میان باشد. هالینگدِیل یادآور میشود که: «ناشرانی که تا ده سال پیش اسم نیچه را نشنیده بودند، امروز سالی سه عنوان از او چاپ میکنند. فقط نام او برای فروش کتاب کافی است.» پس چه اتفاقی افتاده است؟
هالینگدِیل مشکلی در توضیح جاذبه نیچه نمیبیند و میگوید: «نیچه فیلسوفی است که درباره اوضاع و احوال کنونی بسیار حرفها دارد.» به نظر او، مهم این است که نیچه «ابداً جزماندیش نیست. جزمیات را متعلق به گذشته میداند و استدلال میکند که ما به هیچ وجه آنقدر نمیدانیم که بدانیم درست و نادرست چیست.»
اما این دقیقاً همان نکتهای است که اَلن بلوم را آنچنان نگران میکرد و بر آن میداشت که بگوید نیچه ذهن جوانان آمریکایی را به فساد میکشاند. هالینگدِیل ادامه میدهد: «مسأله بزرگ مورد منازعه، نسبی کردن ارزشهاست. حمله متوجه ارزشهای اساسی اخلاقی است. بلوم عقیده دارد که نیچه مایه اصلی همه دردسرهاست.» او میگوید: «موج کنونی علاقه به نیچه از آمریکا شروع شد. هر روز جایی در آمریکا اسم نیچه در میان میآید. در دانشگاهها علاقه شدید به او وجود دارد. بسیاری از میلیونها نفری که هر سال به دانشگاه میروند، فلسفه میخوانند، و عجیب بود اگر نیچه نمیخواندند.» به عقیده هالینگدِیل، علاقه دوباره به نیچه در آمریکا «از ۱۹۵۰ با کتاب والتر کاوفمن آغاز شد. کاوفمن یهودی آلمانیتباری بود که سعی داشت با معرفی نیچه به عنوان وارث نهضت روشنگری در قرن هجدهم، به او اعاده حیثیت کند. این کار در آمریکا،
برخلاف انگلستان، بسیار کُند صورت گرفت.»
کتاب والتر کاوفمن، نیچه: فیلسوف، روانشناس، دجّال ، زمینه را برای بازگشت نیچه در مقام یکی از بزرگان نهضت روشنگری آماده کرد. ولی علاقه جدید آمریکاییان به نیچه از جایی دیگر مایه میگیردکه مسلماً ویرانگرتر و شورشبرانگیزتر است.سرچشمه آن، ورود ترجمه نوشتههای فیلسوفان فرانسوی پیرو مسلک نیچه ــ
#باتای،ُ
#ژیل_دلوز ،
#دریدا،
#میشل_فوکو،
#لیوتار ــ به آمریکا در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ بود. کتابهای این نویسندگان سپس از آمریکا به انگلستان رسیدند.
این متفکران فرانسوی ابداً نیچه را وارث نهضت روشنگری نمیدانستند. به گفته هالینگدِیل: «در نهضت روشنگری عقیده بر این بود که افکار درست به اعمال درست میانجامند.اما نیچه هیچ گونه درست و نادرست مطلق نمیشناسد. ریشه نسبی شدن اخلاق به او میرسد.» در فرانسه و بیشتر کشورهای اروپایی،برخلاف آمریکا و انگلستان، هیچ وقفه و گسستی در شور و شوق روشنفکران به کارهای نیچه پدید نیامده بود.
وارثان فکری نیچه پس از وقایع ماه مه ۱۹۶۸ به شدت در فرانسه عوض شدند. در ۱۹۷۳
#ژیل_دُلوز نوشت: «امروز اگر بپرسیم قضیه نیچه به چه صورت درآمده است، باید بدانیم که به چه کسانی رجوع کنیم: به جوانانی که نیچه میخوانند… آنچه امروز جوانان در نیچه کشف میکنند آن چیزی نیست که نسل من در او کشف میکرد. چه شده که امروز آهنگسازان جوان، نقاشان جوان و فیلمسازان جوان در کارهایی که میکنند چشمشان به نیچه است؟»
پاسخ ساده است.نسل دهه ۱۹۶۰ در فرانسه، ناگهان متوجه شد که پیامبر کیش ضدفرهنگی که در آن اوقات تازه چشم به جهان میگشود، نیچه است!...
@art_philosophyyادامه
🔻