فلسفه و هنر

#هنر_والا
Канал
Логотип телеграм канала فلسفه و هنر
@art_philosophyyПродвигать
1,95 тыс.
подписчиков
1,01 тыс.
фото
622
видео
26
ссылок
◽#هنر اگرچه نان نمیشود اما شراب زندگیست❤ ◽که میشود وسط وان دچار #فلسفه شد که زیر آب رفت واقعأ خفه شد ◻️نتیجه آمیزش #فلسفه و #هنر زیباییست هبوطِ زیبایی در دنائت دنیا شگرفترین تضاد عالم است که سبب عصیان است و عصیان گرچه پلید، مسبب تعالیست... «هنر اول»
▪️چگونه #ابتذال در جوامع رواج می یابد؟

#میلان_کوندرا در یکی از کتاب‌هایش به پدیده‌ای اشاره می‌کند با عنوان
"جذابیت انکارناپذیر ابتذال"

او معتقد است که بسیاری از انسان‌ها، تمایل عجیبی به چیزهای سطحی و دم‌دستی دارند!
مضامین کلیشه‌ای، امور سطحی ونخ‌نما، سریال‌های اشک‌آور، حاشیه‌های زندگی سلبریتی ها، چیزهایی که با احساسات ما بازی کند و شعورمان را به بازی بگیرد!

#ابتذال، توجه بر چیزی است که ذاتأ، ارزش آن توجه را ندارد. بطور مثال شما اگر یک آفتابه را طلاکوبی کنید کار مبتذلی کرده‌اید! برای اینکه آفتابه، آفتابه است؛ حتی اگر طلا باشد باز هم آفتابه است!

ابتذال در تمام دنیا هواداران فراوانی دارد. موسیقی‌های نازل ولی پرطرفدار، فیلم‌های کم‌ارزش هنری ولی پرفروش! در واقع اکثر محصولات پرفروش از یک الگوی ثابت پیروی می‌کنند و تمایل به ابتذال در مردم را هدف قرار داده و معمولاً به جز مواردی استثنا، از #ارزش_هنری نیز برخوردار نیستند.

ابتذال همواره دو سر دارد؛ آنها که آن را تولید می‌کنند و آنها که آن‌ را مصرف می‌کنند. تا زمانی که تقاضا برای ابتذال وجود دارد، عرضهٔ آن در دنیا ادامه خواهد داشت. شاید برای مقابله با ابتذال تنها راه، پرورده کردن سلیقهٔ جامعه باشد.

در همین راستا نقل حکایتی از مثنوی معنوی چندان خالی از لطف نیست! مولوی داستان مردی را می‌گوید که هنگام عبور از بازار عطرفروشان، ناگهان بر زمین افتاد و بیهوش شد! مردم دور او جمع شدند و هر کسی چیزی می‌گفت، همه برای درمان او تلاش می‌کردند. یکی نبض او را می‌گرفت، دیگری گلاب بر صورت او می‌پاشید و یکی دیگر عود و عنبر می‌سوزاند. اما این درمان‌ها هیچ سودی نداشت.همانطور بیهوش افتاده بود و همه درمانده شده بودند.

اما تنها برادرش فهمید که چرا وی در بازار عطاران بیهوش شده است؛ با خود گفت: من درد او را می‌دانم، برادرم دباغ است و کارش پاک کردن پوست حیوانات از مدفوع و کثافات است! او به بوی بد عادت کرده و مغزش پر از بوی سرگین است و با استشمام بوی خوب عطرها بیهوش شده است! سپس کمی سرگین بدبوی سگ برداشت و به بازار آمد. مردم را کنار زد و کنار برادرش نشست و آنرا جلو بینی برادر گرفت؛ چند لحظه بعد مرد دباغ به هوش آمد!

در حقیقت این تمثیل مردمی است که به فرهنگ #نازل خو گرفته
و از آثار اصیل مانند #هنر_والا و #فرهنگ_فاخر روی برگردان‌اند!

تا جایی که آنها را خسته‌کننده، سخت‌فهم و یا غیرسرگرم‌کننده می‌دانند و از خواندن یک #کتاب عالی، تماشای یک #فیلم_هنری و یا گوش‌دادن به یک #موسیقی_اصیل، نه تنها هشیار نمی‌شوند بلکه به بیهوشی عمیق رضایت می‌دهند!



▪️#سورن_کی‌یرکگار، فیلسوف دانمارکی و نیای فلسفه وجودی(اگزیستانسیالیسم) با انتقاد جدی از روزنامه‎ها و مطبوعات، آنها را نماینده میانمایگی و #ابتذال معرفی می‎کرد و از اصالت گمشده و قوت گرفتن سلایق انبوه جمعیت ناراضی بود. مشابه سخنان او را می‎توان در یکی از برجسته‎ترین متفکران این سده یعنی فردریش نیچه پیگیری کرد.

#فردریش_نیچه در آثار متنوعش به نقد اخلاق میانمایگان و رمه‌ها می‌پرداخت و متفکر اصیل و جدی را کسی می‎خواند که از بلندترین کوه‎ها فرود آمده و با در هم کوفتن ارزش‎های میان‎مایه و پست، به ارزش‎هایی «انسانی، بساانسانی» و آری‎گویانه به زندگی فرا می‎خواند.

خط فکری مواجهه با ابتذال و میانمایگی، از کی‌یرکگور قرن نوزدهمی به #مارتین_هایدگر، یکی از بزرگترین فیلسوفان سده بیستم می‎رسد، متفکری که با طرح اندیشه «اصالت» به انسان گمشده در ازدحام توده‎ها و «کسان»(داسمن) می‎تازد...


@art_philosophyy