#مقاله🔺کانت و ساد : زوج ایده آل
✍اسلاوی ژیژک
▪️بین همهٔ دوتاییها در تاریخ اندیشهٔ مدرن (از جمله فروید و لاکان، مارکس و لنین و …)
#کانت و
#ساد، شاید بیشتر مسئله ساز باشند: گزارهٔ “کانت، ساد است”، یک “داوری نامتناهی” از جانب فلسفهٔ اخلاق مدرن است که میان دو تئوری(کانت و ساد) متضاد بنیادین علامت تساوی قرار مى دهد، یعنى این موضوع را تصریح می کند که گرایش اخلاقی بی طرفانه و والا به نوعی همانند است با _ همپوشانی می شود با _ خشنودی بی قید و شرط در خشونت لذت بخش.
در این میان چیزهای زیادی به ذهن خطور میکند: آیا خط رابطى از فلسفهٔ
#اخلاق فرمالیستی کانت تا ماشین کشتار خونسردانهٔ
#آشوویتس وجود دارد؟
آیا تراکم اردوگاه ها و قتل، همچون یک تجارت بیطرفانه، در اصل نتیجهٔ پافشاری روشنفکرانه روی استقلال باطنی خرد هستند؟ آیا دست کم یک تبار مشروع از ساد تا شکنجه گر
#فاشیست وجود دارد؟ – بدان گونه که به صورت تلویحی در نسخهٔ
#فیلم_پازولینی از
#سالو شاهد آن هستیم که در آن روزهای تاریک ِ جمهوری سالوی
#موسولینی را به نمایش می گذارد– لاکان این پیوند(میان کانت و ساد) را بار اول در سمینارش با عنوان “اصول اخلاقی روانکاوی” (۱۹۵۸-۵۹) و بار دوم در نوشتهٔ “کانت با ساد” در سال(۱۹۶۳) شرح می دهد…
برای لاکان، ساد نتیجهٔ پتانسیل درونی مستقر شده در انقلاب فلسفی کانت است. در این معناى دقیق که او ندای وجدان را بدرستی در معرض نمایش قرار داد. قطعاً اولین پیوند (میان کانت و ساد) در این سئوال است که: اینهمه آشوب به خاطر چیست؟ امروزه و در عصر فرویدی پسا ایدئالیست مان، ممکن است هر کسی بداند که کلمهٔ “with” در عبارت “kant with sade” (کانت با ساد) حامل چه نکتهای است_ آیا حقیقت سختگیری اخلاقى کانت همان سادیسم قانون است؟ آیا قانون کانتی یک عامل “سوپراگو” است؟ (سوپراگو بطور سادیستى از به بن بست رسیدن سوژه و درماندگى او در مقابل درخواستهاى مقاومش لذت مى برد). شبیه حکایت آن معلمی که شاگردانش را با طرح مسائل غیرممکن و حل نشدنی آزار می دهد و مخفیانه از ناتوانی آنها لذت می برد.
با این وجود، مسئلهٔ لاکان دقیقا مخالف نخستین پیوند ظاهری است. یعنی کانت کسی نیست که یک سادیست پنهانی باشد؛ بلکه این ساد است که یک کانتی پنهانی است. گفتنی است، باید به خاطر داشت که تاکید لاکان همواره متوجه کانت بوده است نه ساد. مسئلهای که او بدان علاقه دارد، شرح پیامدهای نهایی و انکار کردن مفروضات انقلاب اخلاقی کانت است. به عبارت دیگر، لاکان سعی نمیکند تا همچون دیگر اعمال اخلاقی یک نقطه معمولی فروکاستگر “reductionist” ابداع کند. چیزی که ممکن است “محض” و “بی غرضانه” جلوه کرده و در عین حال براساس انگیزه های “آسیب شناختی” بررسی شود. (علایق بلند مدت فرد عامل، تحسین نظایرش، چیزهای مربوط به رضایت “سلبی” که اغلب بواسطهٔ بیماری و اجحاف ایجاد شده توسط عمل اخلاقی بوجود می آیند). کانون علاقهٔ لاکان ترجیحا در واژگون سازی پارادوکسیکالى ست که در آن خود میل (یعنی اقدام کردن بر اساس میل فرد و نه سازش پذیر کردن آن) دیگر نمى تواند بر هیچ بسترى از علایق “آسیب شناختى” یا فایدهمندیها و با معیارهاى قانون اخلاق کانتى روبرو شود ـ بنابراین عبارت “فرد از میل اش پیروی می کند” با عبارت ” وظیفهٔ خودش را انجام می دهد” هم پوشانی می شود و کافیست تا نمونهٔ مشهور خود کانت از “
#نقد_عقل_عملی” را به خاطر بیاوریم.
(کانت در این کتاب می نویسد) :
“تصور بکنید که شخصی می گوید: زمانیکه ابژهٔ مطلوب و فرصت مناسب فراهم شود، شهوتش قوی و مقاومت ناپذیر میشود. از او بپرسید: اگر در مقابل همانخانه ای که برای او این موقعیت فراهم است، یک چوبهٔ دار برپا میبود تا او به محض
#ارضای شهوتش به
#دار آویخته شود، در آن صورت آیا او همچنان احساسات شدیدش را نمیتوانست کنترل کند؟(حدس زدن پاسخ او، یعنی چیزی که ممکن است او در جواب ما بگوید کار مشکلی نیست.)
ضد مباحثهٔ لاکان اینجاست: چه اتفاقی میافتد اگر ما با سوژهای مواجه شویم(همانند چیزی که ما مرتباً در روانکاوی بدان برخورد میکنیم) که به ممنوعیت تجاوز کند؟ یعنی سوژه از یک شب شهوانی کاملا لذت ببرد هر چند چوبهٔ دار او را تهدید کند؟!
@art_philosophyyادامه
🔻