فلسفه و هنر

#شرارت_بشری
Канал
Логотип телеграм канала فلسفه و هنر
@art_philosophyyПродвигать
1,96 тыс.
подписчиков
1,01 тыс.
фото
622
видео
26
ссылок
◽#هنر اگرچه نان نمیشود اما شراب زندگیست❤ ◽که میشود وسط وان دچار #فلسفه شد که زیر آب رفت واقعأ خفه شد ◻️نتیجه آمیزش #فلسفه و #هنر زیباییست هبوطِ زیبایی در دنائت دنیا شگرفترین تضاد عالم است که سبب عصیان است و عصیان گرچه پلید، مسبب تعالیست... «هنر اول»
🔺اما اگر همان طور که #فروید مسلم فرض می‌کند، جنگ بنیاد غریزیِ حاکم بر بشر است، آیا در برابر هرگونه راهبرد قابل تصور برای محو خود آسیب‌ناپذیر نمی‌شود؟ اگر خوش‌بینی نسبت به صلح نوعی ضرورت اخلاقی باشد، چنین امیدی مبتنی بر کدام مبنای عقلانی است؟ به‌رغم تأثیر فروید بر فهم ما از طبیعی‌بودنِ #شرارت_بشری، آیا در واقع فروید به‌طور مأیوس‌کننده‌ای عامل تداوم توهم و بی‌بصیرتیِ عمدیِ ما نسبت به گریزناپذیریِ جنگ نیست؟

فروید به دو منشاء اصلی برای امیدواری اشاره می‌کند: برای غلبه بر جنگ یا می‌توانیم پادزهر طبیعی خود در برابر غریزهٔ مرگ را تقویت کنیم یا با تکامل روان بشر می‌توانیم به کلی بر غرایز فائق آییم. گزینهٔ اول به معنایِ تقویتِ پیوندهایِ اروس میان انسان‌هاست، خواه با محکم کردنِ احساسات واقعی یک شخص نسبت به شخص دیگر، خواه ترغیب آنها نسبت به این عقیده که وجوه اشتراک بین آنها قوی‌تر از وجوه افتراقشان است. منشاء دوم امید، که از #افلاطون سرچشمه می‌گیرد، این است: این امر مستلزم رشد هوش معقول (civilized intelligence) است که رانه‌های غریزی بخش مهمی از مردم دنیا (به‌ویژه رهبرانشان) را تابع قدرت عقل و خرد کند.

با توجه به تاریخ منازعات بشری، هیچ یک از این دو گزینه دلگرم‌کننده نیست. قوی‌ترین پیوندهای هویتی و عشق میان انبوه مردم همیشه وقتی ایجاد شده که پای انتقام از دشمن مشترکی وسط است. و تاکنون تنها بخش بسیار کوچکی از مردم توانسته‌اند غرایز خود را تابع #عقل و #هوش نقادانه کنند ــ تازه این نیز، همان طور که فروید فهمیده بود، می‌تواند به درونی کردن خشونت و به خطر انداختن سلامت روانی بینجامد.

احیای تب و تاب قومی در تاریخ معاصر، از بوسنی گرفته تا دارفور و عراق، تنها می‌تواند مؤید این نظر باشد که  این دو گزینه از دسترس مردم بسیار دور است. اما این گونه هم نیست که شور و شوق به صلح جهانی عاری از حمایتِ غرایز نیرومند باشد. در روزگار ما، نشانه‌هایی از کارکردِ اروس به چشم می‌خورد، از ‌جمله اتحادیه اروپا، خلل در مرزکشی‌ها، گرایش به تجارت آزاد و سیل همدردیِ خودجوش با آمریکایی‌ها پس از یازده سپتامبر.

فروید، به تعبیری، به ما شهروندان قرن بیست و یکم مسئولیتی واگذار کرده است. باید کمک کنیم که #پیوندهای_اروس بین انسان‌ها شکل بگیرد و قدرتِ عقل افزایش ‌یابد تا رانه‌های غریزی ما را هدایت کند. اگر دریابیم که چطور می‌توان این دو تعهد را در اعمال روزانهٔ خود تقویت کرد، هر یک از ما برنامه و هدف مادام‌العمری پیدا می‌کنیم.

اما آیا تاریخ حاکی از بیهودگیِ چنین تلاش‌هایی نیست؟ تصدیق آن، به تاریخ قدرتی اسطوره‌ای می‌بخشد زیرا تاریخ چنین درس‌های عبثی به ما تعلیم نمی‌دهد. گذشته تنها وقتی می‌تواند محدودیت‌هایی را بر آینده اعمال کند که ما به این کار رضایت دهیم. بنابراین، آیا می‌توانیم به خود جرات دهیم و به صلح امید داشته باشیم؟ پاسخ فروید حکمی قاطع برای ما است: این کمترین کاری است که می‌توانیم بکنیم.


جفری گوردون
@art_philosophyy