🔺دیگر به هم نمیخوریم
پاتریک البته یک کاراکتر کارتونی است و وضع دشواری که به آن دچار شد از لحاظ فیزیکی غیرممکن است.
اما سوالی که در این قسمت مطرح میشود بامعنی است و به زندگی ما مربوط میشود.
آیا پاتریک انتخاب درستی کرد؟ چگونه میتوانیم زندگی یک فرد
#شاد و
#کمخرد را با زندگی یک نابغه ناراضی مقایسه کنیم؟ کدام زندگی بهتر است؟ آیا پاتریک خودش را قهرمانانه فدا کرد تا یک دوستی عمیق و معنادار را حفظ کند؟ یا اینکه این فرصت را از دست داد که هم به دانش و آگاهی دست پیدا کند و هم ارتباطی عمیق و راضیکننده با دیگران ایجاد کند؟ آیا باید تلاش کنیم ظرفیتهای
#عقلیمان را افزایش دهیم یا اینکه ما هم باید بیخیال شویم و
#ابله بمانیم.
قبل از اینکه به این بپردازیم که
#فیلسوفها چگونه به این سوال پاسخ میدهند، بهتر است به طور خلاصه این مسئله را در نظر بگیریم که چرا شخصی ممکن است فکر کند پاتریک تصمیم درستی گرفته است. دستکم به دو روش میتوان از تصمیم پاتریک برای بازگشت به زندگی ابلهانه دفاع کرد. اولین استدلال به خصوصیت خودبنیادی سوبژکتیو ارزشها تکیه میکند. سوبژکتیویستها بر این باورند که چیزی به عنوان خیر یا ارزش ابژکتیو وجود ندارد؛ بلکه هر شخصی خوبی یا بدی را تعیین میکند. هر چیزی که کسی اعتقاد داشته باشد خوب است برای خودش خوب است (نه لزوماً برای دیگران).
بر طبق دیدگاه
#اصالت سوژه، نقد عقلانی عقیدهٔ دیگری یا مقایسهاش با ارزشها و انتخابهایِ دیگران غیرممکن است. شاید ترجیح بدهم استعدادهایم را پرورش دهم و با گفتوگوهای خوب وقتم را بگذرانم، ولی اگر کسی به چنین ارزشهایی باور نداشت هیچ پایهای ندارم که بر اساس آن بگویم اشتباه میکند. فقط انتخابهایش فرق میکند برای خودش درست است و به نظر من اشتباه. اگر پاتریک اعتقاد دارد که ابله بودن برایش بهتر است، ما که باشیم که بگوییم انتخاب اشتباهی کرده است؟
یک راه کمی متفاوت برای دفاع از تصمیم پاتریک این است که بگویم برخی انتخابها از لحاظ
#ابژکتیو و عینی بهتر از بقیهاند و بر اساس نقد عقلانی، پاتریک در واقع با نادان بودن خوشحالتر است. پاتریک انتخاب درستی کرد چون از لحاظ عینی، چیزی که مهمتر از هر چیز دیگری است
شاد بودن است، و دستکم برای پاتریک نادان بودن و نگه داشتن دوستی با باب اسفنجی بهترین راه برای شادمانی است. این دیدگاه به این پرسش پاسخ نمیدهد که گرفتن چنین تصمیمی برای ما درست است یا خیر.
شاید شما یا من ترجیح ندهیم با صرف کردن بیشتر اوقات روز در شکار عروس دریایی و شرکت در مسابقات حلزون
شاد شویم. اما اگر چنین فعالیتهایی شخصی را خوشحال کند، باید سراغشان برود. به این توجه داشته باشید که طبق این دیدگاه یک فرد ممکن است انتخاب اشتباه کند یا ارزشهای نادرستی را برگزیده باشد. فرض کنید که من خارج از اجبارهای اخلاقی یا ادا و افادههای روشنفکری کل روز را صرف رقص یا کلارینتنوازی در پارک کنم، ولی این کارها حوصلهام را سر ببرد و راضیام نکند. بر اساس این دیدگاه، باید کار دیگری میکردم. شادمانی به خودی خود یک خیر عینی (ابژکتیو) است، ولی چیزی که انسان را
شاد کند، لااقل در جزئیاتش، به خود شخص بستگی دارد.
@art_philosophyyادامه
🔻