فلسفه و هنر

#دکتر_آیدین_آرتا
Канал
Логотип телеграм канала فلسفه و هنر
@art_philosophyyПродвигать
1,95 тыс.
подписчиков
1,01 тыс.
фото
622
видео
26
ссылок
◽#هنر اگرچه نان نمیشود اما شراب زندگیست❤ ◽که میشود وسط وان دچار #فلسفه شد که زیر آب رفت واقعأ خفه شد ◻️نتیجه آمیزش #فلسفه و #هنر زیباییست هبوطِ زیبایی در دنائت دنیا شگرفترین تضاد عالم است که سبب عصیان است و عصیان گرچه پلید، مسبب تعالیست... «هنر اول»
فلسفه و هنر
🚩 #بیشرمانه_زیستن...! روزی، در مجلس ختمی، مرد متین و موقری که در کنارم نشسته بود و قطره اشکی هم در چشم داشت، آهسته به من گفت: آیا آن مرحوم را از نزدیک می شناختید؟ گفتم: خیر قربان! خویشِ دور بنده بوده و به اصرار خانواده آمده ام، تا متقابلا، در روز ختم من،…
▪️نقطه مقابل شهامت هرگز ترس نیست بلکه بی تفاوتی است
نقطه مقابل عشق نیز نفرت نیست بلکه بی تفاوتی است
نقطه مقابل ایمان نیز شک نیست و باز هم بی تفاوتی است
نقطه مقابل امید نیز یاس نیست بلکه آن نیز بی تفاوتی است
و در نهایت نقطه مقابل زندگی نیز مرگ نیست بلکه بی تفاوتی ما به جهانی است که در آن زندگی می کنیم

بی تفاوتی بزرگترین دشمن روح انسانی است که در برابر زندگی و هر آنچه به آن معنا می بخشد قرار می گیرد و ما را و جهان را از شهامت و راستی تهی می سازد.

در یکی از بزرگترین شاهکارهای تاریخ ادبیات دانته در کمدی الهی خود از زبان ویرژیل در سفر به دوزخ چنین می نویسد که :

در ورودی دوزخ روحهایی آشیان دارند که مغلوب دردهای خود شده اند. مردمانی که بهشت حاضر به پذیرش آنها نیست و جهنم نیز از پذیرش آنها شرم دارد!
اینها مردمانی هستند که بی تفاوت زندگی خود را زیسته اند و محکومند که فراموش شوند. گویی که هرگز بر زمین نزیسته اند.


#دکتر_آیدین_آرتا
@AydinAreta
@art_philosophyy
چنین گفت سومین سوشیانت

ای آذر گشنسب، بر یال اسب من بنشین
تا با پرتو فروزان راستی و اشا
جهان را از سیاهی و دروغ باز گیریم
و عشق را بر جهان استومند فرود آوریم

بگذار شعله کشم 
چون تو فرازمند سوی او
چون آن رسته از آلایش در بهرام شید
 از جان من بگذر 
یا از قلب تو خواهم گذشت

ای بی زوال  آذر بی دود 
ای سرفراز لوای درخشان تاریخ من
 چه زیبا پیکری 
آنگاه که بالا را می جویی

هیچ آفریده ای در جهان 
به آن نور بی پایان
به سان تو نزدیک نیست 
و از این روست که ما
پریستار توییم و پرستنده او

در من بمان تا راه نیابد 
سردی و تاریکی در هستی ام
 و با من بمان تا تمیزی باشی 
میان نور آگاهی و اهریمن مرگ و دروغ

من آن نور اهورایی هستی یافته ام
که سر به بالا میسایم و می سوزم 
به این شعله سوزان درون
که تنها با سوختن به این نور است
که جهان را و جان مردمان را نور خواهم بخشید...


#دکتر_آیدین_آرتا
@AydinAreta
@art_philosophyy
هر چیزی که در مورد دیگران و دنیای بیرون ما را آزرده می سازد به این دلیل است که در #درون_خود آن را داریم.

کودکان به این دلیل تاریکی و زشتی دنیای بیرون را نمی بینند زیرا هنوز در درون به آن آلوده نشده اند و چیزی از تاریکی و پلیدی در درون خود ندارند. هر بدی که می بینیم و توان تشخیص آن را داریم به دلیل آن است که خود از پیش بدان آلوده شده ایم.

هر پلیدی که در جهان بیرون می بینیم تنها شاهدی قطعی بر بدی ها ،ضعف ها و انگیزه های منفی درون خود ماست و بازتابی از سایه تاریک درون ما که بر آن آگاه نیستیم. هر چقدر خود را خوب تر، بیگناه تر و روشن تر و مرز میان خود و تاریکی جهان بیرون را پررنگ تر بدانیم و از این مرز مطمئن تر باشیم، تاریکی غلیظ تری در درون خود انباشت کرده ایم که بر آن آگاه نیستیم و در همه تاریخ این ناآگاهی بر تاریکی درون آغازگر نفرتها، جنگها و جنایتها در جهان بیرون ما بوده است.

کسی که با غلظت و شدت و خشم از " آن دیگری" مستبد و خونخوار و جانی بیرون سخن می گوید و خود را حق مطلق و آن دیگری را باطل مطلق می داند، دیده بر مستبد ، خونخوار و جانی درون خود بسته است و چنین است که به گاه قدرت، چشمانی که بر تاریکی درون کور مانده اند، در بیرون همان استبداد و جنایتی را که او توهم نبرد با آنها را داشت باز خواهند آفرید.

رفتن به تاریکی درون و مواجهه با آن کار آسانی نیست و برای همین است که همیشه باید "آن دیگری" در بیرون ما مقصر باشد. مواجهه با تاریکی درون نیاز به بزرگ شدن و بلوغ ذهنی دارد که اغلب ما تا پایان نیز به آن دست نمی یابیم. برای این مواجهه نخست باید آنقدر بزرگ شد که یکبار و برای همیشه تنهایی و رنج مان را با شهامت بپذیریم و تنها پس از آن است که می توانیم شجاعت و نیروی ورود به سوی تاریک خود را بیابیم.

با این ورود ما به بینشی دست خواهیم یافت که در آن مرز روشنایی و تاریکی را نه میان انسانها و ملتها بلکه در قلب هر انسانی خواهیم دید و پس از رسیدن این درک، چگونه خواهیم توانست که جز با شفقت و بخشایش با تاریکی دیگر انسانها مواجه شویم؟ وقتی که می دانیم همه آن تاریکی که در بیرون می بینیم در درون "من " نیز هست و از همین روست که نبرد ما با تاریکی و نه با انسانهاست. تنها پس از بازگشت از تاریکی درون است که می توانیم خود را رها سازیم و سپس برای رهایی قبیله خود از تاریکی برخیزیم.

در جهان قانونی بالاتر از شفقت و مهربانی نیست ولی این شفقت محصول ضعف و این مهربانی محصول ناتوانی نیست بلکه پاداش نبردی است که پذیرش تنهایی و شهامت کشیدن بار رنج خود و جهان، نخستین شرط ورود به این نبرد است.
تنها با درک این بینش است که می توان معنای این کلام #یونگ را درک کرد که هیچ درختی در بهشت نمی روید مگر آنکه ریشه های آن به عمق دوزخ رسیده باشند!

#دکتر_آیدین_آرتا

@AydinAreta
@art_philosophyy
چگونه #می_شکنیم؟

آیاچیزی ترسناکتر ازاین وجود دارد که #یگانگی_شخصیت ما به عنوان یک انسان به گونه ای شکسته و خرد شود که به موجودی با #چند_شخصیت بدل شویم؟
آن قدر میان این چند شخصیت گم شویم که نه خود و نه دیگران نتوانیم #خود_حقیقی_مان را از میان این خرده شخصیتها باز شناسیم؟

حقیقت این است که هیچ یک از ما از چند شخصیتی بودن مبرا نیستیم. در حقیقت تمام سفر "یک نفر بودن" ما بازیابی خود حقیقی مان از میان این خرده شخصیتها است.

ولی چه می شود که تمامیت فردی خود را از دست می دهیم؟ چه می شود که خانه وجود ما به دخمه تاریکی بدل می شود از هیولاهایی که گاهی از تاریکی درون ما به بیرون می خزند به گونه ای که حتی خود ما سرشاراز شرم و ترس می شویم و همزمان راهی جز زیستن بااین هیولاهای تاریک وجود خود نمی یابیم.

آیا هرگز درخشش انسانی را که درون و بیرون خانه وجودش یکی است دیده اید؟ انسانی که در برابر او می دانیدبا تنهاصاحب این خانه سخن می گویید.من پس ازسالها جنگیدن با هیولاهایی که چیزی جز شکسته های من نیستند با همه قلب می دانم که فرایند تکامل فردیت شخصی من چیزی جز رهایی از این خرده شخصیتها نیست. میدانم که هرگز نمیتوان صلح و آرامش درونی را باز یافت مگر آنکه در درون خود تنها یک نفر بود.انسانهایی که وجودشان خانه چندین شخصیت متضاد است، انسانهایی غمگین هستند.

چگونه میتوان خود را آشکار نکرد و عشق را با تمامیت آن تجربه کرد؟ اگر که عشق حضور و بخشیدن خویشتن در تمامیت خویش است، چگونه می توان عاشق شد وقتی که خود منسجمی وجود ندارد. چگونه می توان مدعی بخشیدن چیزی شد که از دستان ما می لغزد!

آیا کسی را دیده اید که آنقدر در کلاف سردرگم شخصیتهای گوناگون خود سرگردان شده باشد که دیگر حتی خود حقیقی خود را برای آشکار کردن نیابد؟ که حتی خود فراموش کند و نداند که کیست؟ من پس از سالها نظاره انسانها به این بینش شخصی رسیده ام که زیباترین و قابل احترام ترین روحهای انسانی منسجم ترین آنها هستند.

در #روانشناسی #یونگ_ماندالا هم نمادی از خویشتن خویش “Self” است و هم تجسمی از فرایند تکامل فردیت “individuation”. دایره های متحد المرکز در نهایت به یک مرکز ختم میشوند که گاهی با نور نمایش داده میشود و گاهی با نماد خورشید و گاهی بودا را در مرکز این دوایر ترسیم میکنند. گسست و تعدد از محیط به مرکز کاهش مییابد تا در نهایت سکون و آرامش و یگانگی در مرکز حاصل می شود. هدف رسیدن به آن نور، خورشید و بودا در مرکز است.

#دروغ بزرگترین اهریمن جهان است. هر بار که دروغ میگوییم ، هر بار که #ماسکی به صورت می نهیم که با آن کسی که براستی هستیم متفاوت است، به شخصیتی جدید تولد می بخشیم که وجودی مستقل در درون ما می یابد. به درون تاریکی درون ما می خزد و در آنجا می ماند تا زمان خروج دوباره اش فرارسد. هربار که عملی جز صادقانه ترین کاری که میدانیم و میشناسیم انجام میدهیم، بخشی از تمامیت ما میشکند. پس ازسالها دروغ گفتن به خود و دیگران هیچ چیز از ما نمیماند مگر مجموعه ای ترسناک از شخصیتهایی که به آنها بدل شده ایم و خود حقیقی ما هیچ یک از آنها نیست. آیا هرگز آرامش ایستادن در برابر انسانی که با خود و دیگران صادق است را احساس کرده اید؟ آیا تشتت و اضطراب را در برابر انسانی که خود حقیقیش را در میان دروغ شخصیتهایی که آنها را برگزیده و زندگی کرده است تجربه کرده اید؟

#راستی معنایی وسیع تر از دروغ نگفتن رادر خود نهفته دارد. زیستن در راستی ، پاسداری از تمامیت خویشتن خویش است و تنها راه برای عاشق شدن و رسیدن به نور درون. زیستن در دروغ ما را میشکند و در این تکثر خرد می شویم و گم خواهیم شد. نه می توانیم براستی عاشق شویم و نه شادمانی را خواهیم یافت.

ناخدایی که در قلب و ذهن خود منسجم است همواره می داند که در هر لحظه این اوست که تصمیم می گیرد میان انتخابهایش. نه تنها چرایی انتخابهای خود را میداند بلکه مسئولیت آنها را نیز به تمامی میپذیرد. ناخدایی که در قلب خود یگانه نیست، به ناخدا بودن خود شک خواهد داشت و اگرچه وانمود می کند که در هر لحظه این اوست که تصمیم میگیرد ولی حقیقت این است که در قلب خود می داند که این کشتی است که به مسیر تقدیر خود می رود و ازهمین رو به گاه حادثه، دریا و صخره ها را نفرین خواهد کرد. زندگی ما نیز در هر لحظه خود جز این نیست. تصمیم کوچک و بزرگی وجود ندارد. تنها راههایی هستند که یا با تمامیت قلب خود آنها را برمی گزینیم و یا اهریمن دروغ آنها را برای ما بر میگزیند. راههایی که یا خویشتن خویش مادرآنها حضور دارد و یاهر کسی و هر چیزی جز ما! دیگران، جامعه، شرایط زندگی...مهم نیست چه نامی به آن دیگران می بخشیم.

نبرد با این اهریمن و بیرون کشیدن تک تک #هیولاهای درونمان از گوشه تاریکشان و بازیافتن خویشتن خویش یک راه بیش ندارد: #یک_نفر_بودن و در #راستی_زیستن!

#دکتر_آیدین_آرتا

@AydinAreta
@art_philosophyy