▪️در باب سبک مانیفست کمونیست
سخت است تصور اینکه چند صفحه نوشتهٔ فاخر بتواند دست تنها جهان را متحول کند. در نهایت،تمامی آثار دانته برای بازگردانی یک امپراتوری مقدس رومی به دولتشهرهای ایتالیا کفایت نکرد. اما در بزرگداشت مانیفست کمونیست 1848، متنی که بیشک تاثیر عظیمی در تاریخ دو قرن داشته است،من بر این عقیدهام که باید آن را از دیدگاه کیفیت ادبیاش، یا دستکم—حتی اگر به زبان اصلی آلمانی خوانده نشود—از دیدگاه مهارتهای فوقالعادهٔ بلاغی و ساختار مباحثش باز خوانی نمود.
در سال 1971 لودُویکو سیلوای ونزوئلایی کتاب کوتاهی بهنام
#سبک_ادبی_مارکس (Marx’sLiteraryStyle) منتشر کرد (ترجمه ایتالیایی آن به سال 1973 انتشار یافت.) فکر نمیکنم این کتاب دیگر در بازار موجود باشد، اما چاپ دوباره آن ارزشمند خواهد بود. سیلوا در این کتاب پیشرفت تربیت ادبی مارکس را ردیابی میکند (تعداد کمی خبر دارند که او
#شعر هم نوشته است، البته بهگفتهٔ آنهایی که خواندهاند اشعار
#افتضاح)، و در پی بررسی جزء به جزء کل آثار او است. عجیب آنکه وی فقط چند سطر را به
#مانیفست اختصاص میدهد، شاید به این خاطر که اثری خیلی شخصی نبوده است. جای تاسف دارد، زیرا این اثر متن خارقالعادهای است که با مهارت لحن آیرونیک و آخرالزمانی،شعارهای نیرومند و توضیحات روشن را به تناوب به کار میگیرد، و (اگر جامعه سرمایهدار واقعاً در فکر انتقامجویی بهخاطر قیامهایی باشد که این چند صفحه بر انگیخته است) حتی امروز کتاب باید بهمثابهٔ متنی مقدس در آژانسهای تبلیغاتی خوانده شود.
کتاب مانند سمفونی پنجم بتهوون با ضربآهنگ
#کوبندهای آغاز میشود: «شبحی دارد اروپا را فرا میگیرد»
(فراموش نکنیم که هنوز بهشکوفایی رمان گوتیک دورهٔ ماقبل رمانتیک و رمانتیک نزدیک هستیم و وجود اشباح جدی گرفته میشوند). بهدنبال آن تاریخ مبارزهٔ طبقاتی با دیدی گسترده از روم باستان تا تولد و رشد بورژوازی میآید، و صفحات اختصاص یافته به پیروزی بهدست آمده بهدست این طبقه جدید «انقلابی»، حماسهای اساسی را تشکیل میدهد که بهزعم حامیان تشکیلات بازار آزاد تا به امروز معتبر باقی مانده است. میتوان دید (منظورم از دیدن در اینجا در واقع دیدن به معنای
#سینماتوگرافیک آن است) این نیروی توقفناپذیر که با نیاز به بازارهای جدید برای کالاهایش برانگیخته میشود، همهٔ دنیا از آب و خاک را در بر گرفته است ( و تا آنجا که به من مربوط میشود، اینجا مارکس یهودی مسیانیک به شروع سِفر پیدایش فکر میکند)، نیرویی که کشورهای دوردست را دگرگون میکند و مضمحل میسازد به این خاطر که قیمتهای پایین محصولات، به توپخانه سنگینش بدل شده است، و همین امر است که به این نیرو امکان میدهد که هر دیوار چینی را فرو ریزد و حتی بربرهایی را به تسلیم وادارد که بیشترین تنفر را نسبت به خارجیها دارند؛ نیرویی که شهرها را برپا میکند و آنها را بهمثابهٔ نماد و بنیاد قدرتش توسعه میدهد؛ چند ملیتی و جهانی(globalized) میشود و حتی ادبیاتی بینالمللی و نه ملی را ابداع میکند.
در پایان این مدح و ستایش (که مجابکننده نیز هست و تا مرزهای تحسینی صادقانه پیش میرود)، ناگهان به برگردانی دراماتیک بر میخوریم، جادوگر میفهمد که دیگر توان کنترل نیروهای نهانیای که خود فراخوانده است را ندارد، فاتح با تولید اضافیِ (overproduction) خویش خفه میشود و مجبور میشود که حفار گورش— یعنی پرولتاریا—را از گردهاش بیرون کِشد.
این نیروی جدید اکنون وارد صحنه میشود: در ابتدا آشفته و پریشان، در نقش تخریبگر ماشینآلات ظاهر میشود، و سپس در دستان
#بورژوازی بهمثابهٔ گروههای ضربت بهجنگ با دشمنِ دشمناش(سلطنتهای مطلق، ملاکان، خرده بورژوازی) مورد استفاده قرار میگیرد، تا کمکم صنعتگران، مغازهداران، زمیندارانِ روستایی که زمانی رقیباش بودند و اکنون بهدست بورژوازی به پرولتاریا بدل شدهاند را در خودجذب کند. هنگامیکه کارگران بهلطف نیروی دیگری که بورژوازی برای منفعت خودش گسترش داده، یعنی ارتباطات، سازماندهی یابند، قیام بدل به مبارزه میشود. و اینجاست که مانیفست مثال راهآهنها را ذکر میکند، اما نویسندگان در عینحال به رسانهٔ جمعیِ جدید میاندیشند (فراموش نکنیم که
#مارکس و
#انگلس در خانوادهٔ مقدس(The Holy Family) توانستند از تلویزیون آن زمان—رمان سریالی—بهمثابهٔ مدلی برای تخیل جمعی استفاده کنند، و ایدئولوژی آن را با استفاده از همان زبان و موقعیتهایی که سریالها متداول کردند، مورد نقد قرار دهند.)
🗒در باب سبک مانیفست کمونیست
✍اُمبرتو اکو
@art_philosophyyادامه
🔻