🔺بخش سوم
اما این پرسش باقی میماند که چرا من در این تلاش نظری به دنبال «
#اخلاق_امرواقعی»ام. با اصطلاحات
#لاکان و طبق فهم او از پیدایش مدرنیته، رکود و افول گفتار ارباب،گفتار اخلاق را به بنبست میکشاند. شاید توصیه و شعار اخلاقیِ پشتِ گفتار ارباب به بهترین شکل در مصرعی از ژوونل صورتبندی شده باشد: ( "summum creds nefas animam praeferre pudori et propter vitam vivendi perdre causas" ترجیح زندگی بر شرافت را بزرگترینِ همه گناهان به حساب آرید؛ از دست دادن همهی آنچه که به زندگی
ارزش زیستن میدهد به خاطر خودِ زندگی، این را هم بزرگترینِ همهی گناهان به حساب آرید) نسخهی دیگر این عقیده در
#پل_کلودل هم یافت میشود : «غم انگیزتر از، از دست دادن زندگی، از دست دادنِ دلیل زندگی کردن است».
#لاکان در «
#کانت_همراه_با_ساد» برگردان خودش از این شعار اخلاقی را مطرح میکند: «میل؛ آنچه میل نامیده میشود، کافی است تا دریابیم بزدل بودن زندگی را بیمعنی میکند».
به نظر میرسد مدرنیته جز این توصیه و شعار لوس و آبکی هیچ بدیلی دربرابر گفتار ارباب پیشنهاد نمیکند: «بدترین چیزی که آدمی میتواند از دست بدهد خودِ زندگی است». این شعار هم فاقد نیروی مفهومی و هم فاقد قدرت «به حرکت واداشتن» است. این فقدان، به نوبهی خود، یکی از عواملی است که گفتارهای سیاسیای را که علناً مدعی بازگشت به «
#ارزشهای_سنتیاند»، بیش از حد فریبنده و اغواگر میکند؛ از طرفی این فقدان بخش قابل توجهی از وحشت افسونکنندهای که توسط «افراطگراها» و«متعصبین» ایجاد میشود را توضیح میدهد، آنهاییکه چیزی بیشتر از مردن برای آرمان
هایشان نمیخواهند.
این کتاب تلاشی است در راه تدارک چارچوبی مفهومی برای آن اخلاقی که از پذیرش اخلاقِ مبتنی بر گفتار ارباب سرباز میزند، اما به همان نسبت گزینهی اخلاقی نابسندهی «(پست)مدرنِ» مبتنی بر تقلیل افق غایی امر اخلاقی به «خودِ زندگیِ فرد» را هم نمیپذیرد.
📕اخلاق امر واقعی
✍آلنکا زوپانچیچ
@art_philosophyy