بعنوان یک فعال مدنی مورد خطاب مردم و حتی برخی از مسیولین هستم که صدایشان باشم در مطالبهگری و نزد وجدان خویش سرافرازم که از وقتی خود را شناختهام به این ویژگی شناخته میشدم که یک نمونه آن در سن ۸-۹ سالگی در دفاع از خانم معلم روستا در دعوایی که زبانزد همه است، تا سن ۱۶ سالگی و در دفاع از بیماران بستری در بخش ارتوپدی بیمارستان ولیعصر در دوره جنگ تحمیلی و تا اکنون که سوابق مکتوب آن حداقل از ۱۶ آذر ۱۳۹۴ موجود است و قابل استناد از نوشته تا کلیپ تا سخنرانی در نشستها تا برنامه های رادیوتلویزیونی که فعلا دوسه سالی است ممنوع التصویرم! این روزها اما در پی افسار گسیختگی #مازوت و #مازوتیان نوشته زیر را پیوست تصاویر آسمان سه شرکت #شازند نمودم که واژگان #محترم و #جناب موجبات اعتراضات گسترده ای در خفا و علن گردید و برخی هم پارا فراتر نهاده و وابستهام خطاب کردند: (((نماینده محترم ولی فقیه، جناب استاندار و نمایندگان محترم مجلس، اقلا یک #مصوبه الزام آور جهت #اسکان#خانواده_اعضای_هیات_مدیره سه شرکت #پتروشیمی#پالایشگاه و #نیروگاه از توسط شورای تامین را خواستار شوید!
با این نوشته به این عزیزان و همه معترضین عرض میکنم مرا با بی ادبی و خشونت هیچ رابطهای نیست و آنچنانکه از نوشتههای من روشن است همیشه گفتهام و بار دگر میگویم که چه در اعتراضات گذشته و امروز و چه در در هر مطالبهگری صنفی و حرفهای که نمونهاش را شخصا در محل کار خودم در اوایل دهه ۹۰ بعنوان نخستین شرکت که صدای اعتراضش شنیده شد و جزء معدود افرادی بودم که شخصا هزینه دادم و می دهم ولی هرگز از دامنه ادب و نزاکت خارج نشدم و حتی در نقش یکی از موسسان و نیز نایب رییس تنها سمن کارگری کشور که ارتباطاتی با عالی ترین رده های مسیولیتی استان و حتی کشور برقرار میکردیم جز به زبان ادب و حرمت، سخنی نگفتم و خطی ننوشتم و مرا به قبیله خشم وخشونت و مداحان پردهدر هیچ کاری نیست . تصور کنید اگر در همین اعتراضات فعلی، بجای فریاد و فحاشی و شعار و شکستن و زدن و خوردن از هردوسوی دخیل، رفتار مدنی و حضور متمدنانه در پیش میگرفتیم و با روزه سکوت مطالبهگری میشد آیا از دماغ کسی خون میآمد؟! باز هم تکرار میکنم هرگز قلم و زبان من به ناسزا نخواهد چرخید تا جایی که به یاد دارم چنین بوده و از این پس هم تلاش خواهم نمود بر همین راه استوار بمانم.