#ادبیات_عرفانیتوبه مجنون از عشق:
بُرد مجنون را سوی کعبه پدر
تا دعا گوید شفا یابد مگر
چون رسید آن جایگه مجنون ز راه
گفت اینجا کن دعا این جایگاه
گو خداوندا مرا بیدرد کن
عشق لیلی بر دل من سرد کن
تو دعا کن تا پدر آمین کند
بو که حق این مهربانی کین کند
دست برداشت آن زمان مجنون مست
گفت يارب عشق لیلی زانچه هست
می توانی کرد و صدچندان کنی
هر زمانم بیش سرگردان کنی
درد عشق او چو افزون گرددت
هرچه داری تا به دل خون گرددت
چون همه عالم شود همرنگ خون
زان همه خون یک دلت آید برون
آن دل آنگه در حضور افتد مدام
شادی دل تا ابد گرده تمام
#عطارمصیبت نامه، صفحه ۳۶۷.
@anjoman_adabiyat_uni_of_Qom