🔰 شاید که آینده از آن ما...🖋کامیار هاتف
▫️باران شروع شد و قطراتش روی شیشه، همین منظره نصفه و نیمهای را هم که حالا تقریبا تمام چشمانداز من از محیط بیرون را شکل میداد، مکدر کرد.
کم کم دارد شمار روزهایی که پشت پنجره اتاقم با اضطرابی روحخراش در قرنطینه سپری کردهام، از دستم در میرود؛ اما حداقل حالا آنقدری زمان دارم که به همه چیز فکر کنم، مخصوصا به اینکه کجای راه را اشتباه رفتیم؟ به دنبال مقصر میگردم؛ از آن چشمبادامیِ سوپِخفاشخور تا داروخانه سر کوچه را که حالا ماسک را به قیمت خون پدرش میفروشد، همه را در سر میگذرانم.
نه! با متهم کردن اینها قانع نمیشوم.
سری به فضای مجازی میزنم؛ گروهی را میبینم که با همان ریتم همیشگی بر طبل توطئه و دسیسه انتخاباتی دشمن میکوبند؛ خوب یا بد آنها به هر حال منافع جناحی خود را دارند، از آنها میگذرم.
دولتمردان قطعا نظر منطقیتری خواهند داشت؛ چرا که آنها حافظ منافع اکثریتاند. سراغ آنها میروم؛ آنها را در حالی مییابم که با صداقت تمام به مردم نگاه میکنند و دروغ میگویند!
اما به راستی چرا؟ این که دیگر گرانی بنزین نیست که کار خودشان باشد! سوپ خفاش را هم که آنها نخوردهاند! پس چرا باید پنهانکاری و مصلحتسنجی، آن هم در مسائل فرامرزی که کل دنیا را میتواند درگیر خود کند، تا این حد، تا مغز استخوان ما، رسوخ کند؟
یاد روزی افتادم که در کلاس از استادمان درباره لزوم
#رفراندوم سوال کردم و با این استفهام انکاری پاسخ شنیدم که "آیا به نظرت مراجعه به رای ملت در امور استراتژیک منطقیاست؟"
این پاسخ نشان میداد که چقدر در ذهنش بین مردم و حاکمیت شکاف وجود دارد؛ شکافی که امروز باعث شد تا بحرانی که ذاتا وارداتی بود و منشا غیرخودی داشت به مسئلهای حیاتی برای او تبدیل شود و برای حفظ کیانش هم که شده لاپوشانی کند، تکذیب کند و در آمار و ارقام دست ببرد.
آن بنده خدایی که امروز سرفههایش صدای شیپور اسرافیل میدهد، فقط به دولتمردی نیاز داشت تا همان اول کار، روبروی او مینشست و با خونسردی به او میگفت که دستهایش را بشورد و کمتر در مکانهای عمومی تردد کند.
هرچه بیشتر دقیق میشوم، سوالهای بیشتری ذهنم را مشغول میکند.
برای امروز "چرا"هایم کافیاست.
رادیو را روشن میکنم؛ با صدایی خشدار و مریض میخواند:
شاید که آینده از آن ما... .
#کرونا#مدیریت_ناکارآمد #یادداشت_دانشجویی🆔 @atuazadandish#دانشجویان_متحد 🍀🆔 @anjmotahed