تجربه سالهای اخیر و بررسی آمار و ارقام، نشان میدهد که در شرایط تحریم فراگیر و سراسری انتخابات (رایگیری)، باز هم حدود ۲۵ تا ۳۰ درصد مردم در (دور اول) انتخابات نظام شرکت میکنند (که میزان بسیار پایینی است) و البته بخشی از آنها به اجبار و از سر ملاحظات مختلف رای میدهند؛ رژیم اسلامی هم حدود ۱۰ تا ۱۵ درصد به این آمار اضافه میکند تا بتواند آنرا به ناظران بینالمللی بفروشد.
در رایگیری پیشرو برای جایگزینی رییسی، نظام احتمالا به دنبال این است که بار دیگر آمار مشارکت را به بالای ۵۰٪ برساند تا به زعم خودشان، این تنگه را هم رد کنند! این نیازمند این است که بتوان مشارکت واقعی را کمی بالاتر آورد تا با دستکاری بتوان آنرا به میزان دلخواه و «قابل فروش» برای ناظران بینالمللی رساند (اینکه چرا نظام اسلامی با هر میزان مشارکتی، عددی بالای ۵۰٪ را اعلام نمیکند، بحث دیگری است؛ اساسا در نظامهای دیکتاتوری که انتخابات رقابتی بین خودیها برگزار میشود، میزان مشارکت را تا حد مشخصی میتوان دستکاری کرد و بالا برد)
در رایگیری پیش رو، سه گروه میتوانند باعث افزایش چنین مشارکتی شوند:
۱- آن بخش از پایگاه رای اصلاحطلبان که در چند انتخابات اخیر رای ندادند (حدود ۵٪ جامعه)
۲- بخشی از طرفداران احمدینژاد که عجیبترین رفتار انتخاباتی و گرایش سیاسی را دارند (حدود ۵٪ جامعه)
۳- افراد بیتفاوت به مسایل سیاسی، که رای دادنشان وابسته به جو عمومی و منافع شخصیشان است (حدود ۱۰٪ جامعه)
بالا بردن میزان مشارکت برای نظام مهم است، چرا که هنوز بسیاری از بازیگران و ناظران بینالمللی انتخابات در ایران را جدی میگیرند و رییسجمهور را بعنوان یک بازیگر تاثیرگذار (هر چند محدود) میدانند. همچنین احتمالا نظام میپندارد که با (نمایش) افزایش میزان مشارکت، میتواند به جامعه جهانی بقبولاند که جنبش
#زن_زندگی_آزادی به آخر رسیده و نظام با ثبات است، حتی اگر اکثریت آنرا نخواهند!
نظام اسلامی در دهههای گذشته نشان داده است، که برای استمرار و حفظ خود، توانایی صحنهآرایی و ایجاد فضای انتخاباتی را دارد، مخصوصا اگر بتواند یک دو قطبی در آستانه انتخابات شکل دهد (برای کسانیکه یادشان نمیآید یا جوانتر هستند، انتخابات ۷۶ بعد از انتخابات سرد ۷۲ بود، انتخابات ۸۸ بعد از انتخابات بیرونق ۸۴ بود، انتخابات ۹۲ و ۹۶ بعد از اعتراضات جنبش سبز انجام شد)
شکلگیری این دوقطبی نیازمند این است که نظام حدی از رقابت بیخطر را درون دو جناح خود بپذیرد و بتواند بخشی از جامعه و سلبریتیها را درگیر این فضا کند؛ اینکه آیا نظام تمایلی به شکلگیری چنین دوقطبی دارد را بعد از نهاییشدن لیست کاندیداهای تایید شده توسط شورای نگهبان نظام میتوان فهمید.
اکثریت مردم از جمهوری اسلامی عبور کردند و این نظام را نمیخواهند و این را مقامات رژیم اسلامی هم میدانند؛ حتی سال ۹۶ هم که بیش از ۷۰٪ مردم در انتخابات شرکت کردند، اکثریت قاطع مردم در نظرسنجی اعلام کرده بودند که در رفراندوم آزاد به جمهوری اسلامی «نه» میگویند. اما نباید تصور کرد که این نخواستن جمهوری اسلامی، بطور اتوماتیک باعث اعتراض فعال و حتی «رای ندادن» همه ناراضیان در هر انتخاباتی است؛ تحریم فعال انتخابات و تلاش برای یک همبستگی امیدآفرین - با محوریت داخل کشور - که بتواند بخشهای مردد و ناامید جامعه را به عدم شرکت در رایگیری نمایشی قانع کند، بسیار مهم است. با اتکا به این توهم که «من دوست دارم اینگونه باشد، پس هست»، راهی به رهایی گشوده نمیشود!
@ammarmaleki