▪️چشمان ما سئوال و عسل بود،
این گونه در بهار نشستیم
چشمان ما همیشه خمار است،
گفتیم ما خمار نشستیم
ما راویان کوچه و باغیم،
ما داغ داغ داغ چراغیم
دیری ست ما میانه ی باغیم،
یعنی به انتظار نشستیم
گفتیم جام و باده بیاور،
یعنی هر آن چه داده بیاور
مشکل نیار، ساده بیاور،
گفتند زهر مار، نشستیم
گفتند از نگار نگوئید،
سرد است از
#بهار نگوئید
از سرخی انار نگوئید،
گفتیم یا انار نشستیم
حالا دوباره یار قشنگ است،
چشمان او خمار قشنگ است
هر چند انتظار قشنگ است،
هر چند بی قرار نشستیم...
#یحیا_نجوا#شعر@aminhaghrah