▪️اولین باری که من اسم
#حافظ را شنیدم در گوشهای از صحن امیرالمومنین بود. پدرم با صلابت و مفاخرت این بیت را برایم خواند: «روشنی طلعت تو ماه ندارد | پیش تو گل رونق گیاه ندارد» این را طوری خواند که من بشدت علاقهمند شدم. عمدا این طوری خواند که مجذوبم کند...
همان روز دست کرد در جیبش و پولی به من داد و گفت از کتابفروشیهای بازار آنجا ایرج میرزا بخر. دویدم و رفتم و کتابچهای خریدم که دیوان
#ایرج_میرزا بود. نشستم همانجا درسایهای از صحن و بلعیدمش. شگفتزده شدم که چرا پدرم با آن قد و بالا و اینها که آیتالله هم بود، در صحن امیرالمومنین چنین کتابی را به من معرفی کرده! دویدم سمت پدرم که با یکی از دوستانش حرف میزد و گفتم: آقا…آقا…! سرش را خم کرد چون قدش بلند بود و گفت چیه؟ گفتم خوندم. گفت باز هم بخون. گفتم آقا این همهاش حرفهای عیبی عیبی میزند. گفت با آنجاهایش کاری نداشته باش. سلاستش را ببین. عین جملهاش این بود که بعد از سعدی، ما شاعری با این سلاست نداریم.
[ بریدهای از گفتگوی صابر محمدی با
#م_موید | سایت ایران هنر ]
@aminhaghrah