آمین

#فرح_پهلوی
Канал
Искусство и дизайн
Социальные сети
Семья и дети
Новости и СМИ
Персидский
Логотип телеграм канала آمین
@aminhaghrahПродвигать
767
подписчиков
7,58 тыс.
фото
860
видео
1,77 тыс.
ссылок
درباره ی اجتماع، فرهنگ، هنر و هرچه که دغدغه‌ی روزانه است. ارتباط با آمین: @aminhaghrah1
Forwarded from اتچ بات

نصر، هاروارد و هاله‌ی نور!

بسیاری #سیدحسین_نصر را شهره‌ترین اندیشمند ایرانی و هم به واسطه‌ی ترجمه‌های مختلف از تالیفاتش در شمار جهانی‌ترین‌های دنیای اسلام می‌دانند.
نصر (۱۳۱۲، تهران) نبیره‌ی #شیخ_فضل‌_الله_نوری‌ است. مدرک کارشناسی فیزیک را از MIT گرفته و در هاروارد فلسفه و تاریخ خوانده. از ۴۷ تا ۵۱، رئیس دانشکده ادبیات و معاون دانشگاه تهران بوده و از ۵۱ تا ۵۴ رییس دانشگاه صنعتی آریامهر (شریف). سال ۵۳ موسسه‌ی حکمت و فلسفه‌ی ایران را بنیان گذاشته و در سال ۵۷ مسئولیت دفتر #فرح_پهلوی را برعهده گرفته. بعد از انقلاب اما برای همیشه از کشور رفت و بعدتر استاد دانشگاه‌های تمپل، ادینبرو و جرج واشنگتن شد.

• خب که چه!
نصرِ اندیشمند و فلسفه‌دان، مصاحبه‌ی مطولی دارد با #رامین_جهانبگلو که در شمایل کتابی تحت عنوان " در جستوی امر قدسی" منتشر شده است. محل مساله اینجا نه آرای اوست و نه جهانبینی‌‌ای که اتفاقن دنبال‌کنندگان بسیاری دارد. ارجاع من به آن فصل از کتاب است که نصر از خودش، و باورهایش درباره‌ی خودش روایت می‌کند:

- سه‌چهار سالگیِ من- شبها به خواندن متون کلاسیک نظم و نثر فارسی به ویژه سعدی، حافظ، مولوی و فردوسی سپری می‌شد! (ص۱۲)
- زمانی که شاید هشت یا نه سال بیشتر نداشتم، روزی #محمدعلی_فروغی به منزل ما آمد و پدرم گفت: "آقای فروغی چرا با حسین مشاعره نمی‌کنید؟". و فروغی هم من را روی زانویش نشاند و من که اشعار بسیاری از بر داشتم او را در مشاعره شکست دادم. من هزاران بیت شعر از بر داشتم! (ص۱۲)
- در حدود ده سالگی ترجمه‌های فارسی مترلینگ و گزیده‌هایی از پاسکال و دکارت را می‌خواندم! (ص۱۴)
- درست نمی‌دانم چه زمانی- شاید دو یا سه سالگی [این رویاها] رخ داد. یکی از نخستین خاطرات [رویاهای] من این بود که در حالی که از ارتفاع بلندی سقوط می‌کردم فرشتگان نجاتم دادند. آنها موجوداتی به غایت زیبا، بزرگ و نورانی بودند. فرشتگان مرا در هوا گرفتند و به من گفتند هرگز نمی‌گذاریم بیفتی! (ص۲۵)
- من چندین‌بار بودنِ در حضور خدا را در رویا دیده‌ام! (ص۲۵)
- من با خداوند رابطه‌ی شخصی شدیدی داشته‌ام! (ص۲۵) و...

• در خوداظهاری‌های بالا دو نکته‌ی قابل تامل مستتر است:
۱. ایشان با این مختصاتی که برای حالات روحی خود متصور است، یکی از مقبول‌ترین و موثرترین فیلسوفان و اندیشمندان وطنیِ عصرِ پهلویِ دوم در دهه‌ی ۵۰ بود! و ایضن در عصر ما هم هست!

۲. پس مرغ همسایه الزامن غاز نیست! فقط دانشگاه‌های وطنی موجودات حاملِ هاله‌ی نور صادر نمی‌کنند و MIT و هاروارد هم از این‌جور کارها بلد‌اند!


#روزانه
@aminhaghrah
▪️
عَدو شود سببِ خیر...

با #ناهید_سالیانی حرف می‌زدم از احوال #هنر به ویژه مجسمه‌سازی در سالهای دور. سالیانی (از پیشگامان هنر معاصر ایران) حالا ۸۲ساله است.

گفت در میانه‌ی دهه‌ی پنجاه که مسئول ناظر بر نصب تندیس‌ در میادین شهرها بود، برای ساخت و نصب تندیس خانواده سلطنتی در میادین، بسیار تقاضا می‌رسید. همان زمان از سوی #فرح پهلوی آیین نامه‌ای وضع و ابلاغ شد که کارشان را برای رد درخواست‌ها سهل کرد!
اول این که نصب مجسمه‌ی شازده‌ها و ملکه ممنوع شد. در مورد تندیس محمدرضا‌ #پهلوی هم شروط سنگینی وضع شد که عملن در بسیاری مناطق اجرای طرح را ناممکن می‌کرد. برخی از آن ۱۲شرط که باید در شهرها محقق می‌شد تا واجد شرایط نصب تندیس در میادین باشند این بود:
داشتن راه آسفالت
داشتن آب آشامیدنی
داشتن برق
داشتن مدرسه
داشتن زایشگاه و...

از آن پس، بسیاری از مدیران شهری، برای ابلاغ ارادت و خودجلوه‌گری نزد دربار هم که شده، تمام مساعی‌شان را برای تحقق شروط به کار می‌گرفتند تا اقلن یک مجسمه از حضرت‌ والا داشته باشند و از قافله‌ی چاکرین عقب نمانند. دقیقن شده بود مصداق "عدو شود سبب خیر!"...

البته که انقلاب شد و این قانون زیاد دوام نکرد...


#روزانه
@aminhaghrah
آمین
Photo

این دو کتاب را هرجا دیدید نخوانید!
- دختر یتیم (نوشتهٔ #فرح پهلوی)
- دخترم فرح (خاطرات فریده‌ی دیبا، مادر فرح #پهلوی)

فرح پهلوی انتساب این دو کتاب را (که اتفاقن مطالب آنها این روزها در شبکه‌های مجازی زیاد دست به دست می‌شود) از چندسال پیش، به خود و مادرش تکذیب کرده است.
فرح دیبا در ۱۰ خرداد ۱۳۸۰ در واکنش به این کتاب گفت که «به کلی ساختگی» و «حاصل تخیلات نویسنده» اند و فریده دیبا هرگز نه خاطراتی نوشته و نه خاطراتی را ضبط کرده است.

او در مصاحبه‌ای دیگر هم گفته است: «ظاهراً کتاب‌های زیادی به اسم من، مادرم و... چاپ می‌شود که همه ساختگی است. کتاب «دخترم فرح» که به اسم مادرم چاپ شده جعلی است و مادرم هرگز خاطراتی ننوشت. تازه در این کتاب نوشتند ترجمه انگلیسی، که مادرم هیچ‌گاه انگلیسی صحبت نمی‌کرد. اسم خانمی هم که به عنوان مترجم نوشته‌اند اصلاً چنین مترجمی و چنین ناشری در انگلیس وجود ندارد...»

●پ.ن:
تاریخنگاری و شرح‌حال‌نویسی، به خصوص از چهره‌های اثرگذار در عرصه‌های سیاست و اجتماع (از بد و خوب‌شان، با هر جایگاه و خاستگاه و درجه‌ی محبوبیت و مقبولیت) مبحثی جدی‌ست و شوخی‌بردار نیست. کاش نهادهای نظارتی در دستگاه عریض و طویل ارشاد به جای صرف انرژی در امور سطحی، تمرکزشان را بر این جور موارد خطیر متمرکز می‌کردند تا بیشتر از این شرمنده‌ی تاریخ نباشیم!


#کتاب
@aminhaghrah