▪️روایت خواندنی "روح الله خالقی" از ازدواج بحثبرانگیز "حسین سنجری" و بانو "روح انگیز"
در سال ۱۳۰۶ بود که روزی به منزل
#حسین_سنجری رفتم. وقتی وارد اتاق شدم خانم جوانی با چادر سیاه در آنجا نشسته بود. سنجری گفت با این خانم در منزل یکی از دوستانم آشنا شدم. صوت خوشی دارد. بعد تار را برداشت و شروع کرد به نواختن. خانم هم خواند. بسیار صدای گرم و دلنشینی داشت. از آن پس هر وقت به سراغ سنجری رفتم، او را با آن خانم گرم تمرین آواز میدیدم.
بالاخره روزی سنجری او را به مدرسه آورد و یکی دو تصنیف خواند. کلنل (
#علینقی_وزیری) پسندید. ضمنن به او گفت چون زندگی نوینی یافته است باید نام مناسبی داشته باشد. چون آواز روح نوازی داشت «روح انگیز» نامیده شد. کلنل
وزیری به روح انگیز گفت از رفتن به مجالس طرب خودداری کند. روح انگیز با خود گفت آواز خواندن در مجالس محترم دوستانه بی اشکال است. اما سنجری دست به کاری زد که تصور نمیشد.
سنجری خانمی داشت که کدبانوی واقعی بود و علاقه بسیار به تربیت فرزندان خود داشت. سنجری مردی بود بسیار نجیب و سر به راه. روزی به من گفت:
«با وضعی که پیش آمده نمیتوان دائمن مراقب روح انگیز بود. دوستان و آشنایان نمیگذارند به کارش برسد. در صورتی که ما میخواهیم او را خوانندهی توانایی تربیت کنیم. تنها راه این است که او را به عقد خود درآورم و محدودش کنم که فقط دنبال تحصیل آواز برود. میخواهم درباره این زن که استعداد خدادادی دارد فداکاری کنم.»
دانستم راستی دوست من قصد فدای خود کرده. هر چند این کار کانون گرم خانواده را به هم خواهد ریخت. قیافهی معصوم خانم سنجری و فرزندانش در نظرم مجسم شد که چقدر ناراحت خواهند شد.
سنجری گفت: «من عاشق صورتی زیبا و قامتی متناسب نشدم. این پیمان زناشویی تنها برای حفظ ظاهر است تا بتوانم این زن با استعداد را یک راست به مکتب هنر هدایت کنم.»
از او قهر کردم و تا مدتی پای به خانهی او نگذاشتم. در هر حال فداکاری سنجری هر چند به زیان خودش بود، ولی به منفعت روح انگیز بود. چه او بعد ها خوانندهی زبردستی شد.
● منبع:
سرگذشت موسیقی ایران |
#روح_الله_خالقی#حسین_سنجری#روحانگیز#موسیقی@aminhaghrah