•
پیشتر از محرمعلیخان نوشتم (مرد اول سانسور در دهههای ۲۰ تا ۵۰) کسی که نامش در سالهای مسئولیت در قسمت مطبوعاتِ دستگاه امنیت
#پهلوی دوم، دست و دل هر صاحب قلمی را میلرزاند.
حالا
شبه خاطرات بهزادی را میخوانم (مدیر روزنامه سپید و سیاه) یادداشتی دارد دربارهی وضع مطبوعات در آنروزهای سیاه و هم روزهای گشایش بعد از سال ۴۰. در ادامه میآورمش که ببینید دستگاه سانسور با نهاد نشر آگاهی چه میکند. چگونه تخم وحشت در جان اهل قلم میکارد حتا وقتی که سر و کلهی محرمعلیخان پیدا نشود!
• علی بهزادی (شبه خاطرات. صفحه ۸۰):تا اوایل سال ۱۳۴۰ در ایرانسانسور مطبوعات به شدت اجرا میشد... در مورد مجلات یک روز قبل از تاریخ انتشار و در مورد روزنامهها نخستین شمارهای که از چاپ خارج میشد به وسیلهی محرمعلیخان به ساواک برده میشد و فقط بعد از ملاحظهی مجله و روزنامه و دادن تغییرات در آن، اجازهی انتشار صادر میگردید.
اما ناگهان برخلاف سنت، محرمعلیخان در روز معین برای گرفتن نشریات نیامد. از آنجا که از ۲۸ مرداد تا سال ۴۰ چنین وضعی سابقه نداشت و روزنامهها قبل از انتشار سانسور میشدند، ما که نمیدانستیم موضوع چیست، برای اولینبار مجلات خود را بدون آنکه سانسور شده باشد، منتشر کردیم.
نکته جالب اینجاست که بعضی از همکاران ما که هشت سال تحمل سانسور آنها را به این کار عادت داده بود، وقتی میدیدند از قسمت مطبوعات ساواک برای گرفتن روزنامه مراجعه نمیشود، نگران از اینکه مورد مواخذه قرار گیرند و مجازات شوند خود به قسمت مطبوعاتی و رئیس وقت آن اداره (سرهنگ شاهین) مراجعه میکردند. اما به طوری که میگفتند، تلفن اداره بوق آزاد میزد، ولی کسی گوشی را بر نمیداشت. بعضی از روزنامهنگاران این دوستان محافظهکار را مسخره میکردند ولی آنها که عاقلتر بودند، میگفتند " رژیمی که برپایهی دیکتاتوری و سانسور استوار شد، نمیتواند روش خود را عوض کند. آنها دیر یا زود سروقت ما خواهند آمد و تلافی اینروزها را در خواهند آورد".
آینده نشان داد حق با آنها بود...
#علی_بهزادی#شبه_خاطرات#محرمعلی_خان@aminhaghrah