عشقِ من! بيقرارم! تو اما...
من تو را دوست دارم، تو اما ...
من فراموشیِ خاطراتم
احتمالاً غبارم، تو اما...
هيچكس اين طرفها ندارد
هيچ كاری به كارم، تو اما...
گوش كن، من رگِ خشكِ باغم
من كجا جويبارم، تو اما...
برگِ زردم، بله، ميپذيرم
پوچ و بی اعتبارم، تو اما...
چهره ی دردناك و تبسم؟
خندهای مستعارم، تو اما...
بی پناهم، سپر هم ندارم
چشمِ اسفنديارم، تو اما...
صورتم سرخ... آری، قشنگ است
از درون هم اَنارم، تو اما...
فصلها از بهارم گذشتند
خب، تمام است كارم، تو اما...
گفتمت: فصلِ خوبی است، گفتی:
خستهام، كار دارم، تو اما...
* * *
باز در چشمِ من خيره ماندی
باز بی اختيارم، تو اما...
قلعهای ماسهام روی ساحل
سخت ناپايدارم، تو اما...
زخم، پاشيده شب را به جانم
مرگِ دنبالهدارم، تو اما...
بی تو ای ماه! ای ماه! ای ماه!
ظلمتِ روزگارم، تو اما...
شيهه ی اسبِ من را خريدند
اين هم از افتخارم، تو اما...
ابر در ابر در ابر در ابر
در خودم سوگوارم، تو اما...
آخرين سرفه ی يك مسافر
سوتِ سردِ قطارم، تو اما...
من خودت را به تو می سپارم
جز تو چيزی ندارم، تو اما...
t.me/realefya/3#محمد_رمضانی_فرخانی#ساعت_شعر@alefya