اگر بخواهیم دست به استنتاجی منطقی بزنیم، انتشار دوازده مجموعهی شعر در مدّت ده سال، مقدّمهای کلّیست که ما را فقط به یک نتیجه میرساند: ما با شاعری فعّال و بسیار پرگو مواجهیم. اگر این نتیجه را اصل قرار دهیم، دلیل علاقهی شاعر به استفاده از اوزان بلند را متوجّه میشویم. برای شاعری که به قصد انتشار کتابی، در طول یک سال، شصت و دو غزل مینویسد و بعضاً دو یا سه شعر را در طول یک شبانهروز به سرانجام میرساند، بسیار طبیعیست که نتواند حرفهای بسیار خود را در اوزان کوتاه و پرکاربرد غزل به پایان ببرد. پس لاجرم دست به دامان وزنهای بلندتر و غریب میشود و تا حدود بسیار زیادی رسالت وزن را که القای موسیقیست نادیده میگیرد؛ وزنهای بلندی که گاهی خوانش شعر را برای مخاطب دشوار نموده و این معنا را به ذهن متبادر میکنند که شاعر فقط قصد حرف زدن داشته نه غزلسرایی.