برای سیاوش کوچک
از عموهایت
#مرتضا (
#کیوان )برایِ من واقعأ یک انسان نمونه بود. یک انسانِ فوق العاده... من هیچ وقت نتوانستم دردش را فراموش کنم. هیچ وقت. هر دردی برای آدمی زاد کهنه می شود. مرگِ مادر، مرگِ پدر. ولی هیچ وقت غمِ او برایم کهنه نشده است. همیشه مثل این است که حادثه همین امروز اتفاق افتاده است.
نه به خاطرِ آفتاب نه به خاطرِ حماسه
به خاطرِ سایه یِ بامِ کوچک اش
به خاطرِ ترانه ئی
کوچک تر از دست هایِ تو
نه به خاطرِ جنگل ها نه به خاطرِ دریاها
به خاطرِ یک برگ
به خاطرِ یک قطره
روشن تر از چشم هایِ تو...
نه به خاطرِ دیوارها ـــ به خاطرِ یک چپــر
نه به خاطرِ همه انسانها ـــ به خاطـرِ نوزادِ دشمناش شاید
نه به خاطرِ دنیا ـــ به خاطــرِ خانهی تو
به خاطرِ یقینِ کوچک ات
که انسان دنیائیست
به خاطرِ آرزوی یک لحظهی من که پیشِ تو باشم
به خاطرِ دستهای کوچک ات در دستهای بزرگِ من
و لبهای بزرگِ من
بر گونههای بیگناهِ تو
به خاطرِ پرستوئی در باد، هنگامی که تو هلهله میکنی
به خاطرِ شب نمی بر برگ، هنگامی که تو خفتهای
به خاطرِ یک لب خند
هنگامی که مرا در کنارِ خود ببینی
به خاطرِ یک سرود
به خاطرِ یک قصه در سردترینِ شبها تاریکترینِ شبها
به خاطرِ عروسکهایِ تو، نه به خاطرِ انسانهایِ بزرگ
به خاطرِ سنگفرشی که مرا به تو میرساند، نه به خاطرِ شاهراههایِ
دوردست
به خاطرِ ناودان، هنگامی که میبارد
به خاطرِ کندوها و زنبورهای کوچک
به خاطرِ جارِ سپیدِ ابر در آسمانِ بزرگِ آرام
به خاطـــــــرِ تو
به خاطـــــرِ هر چیزِ کـــوچک هـــــر چیـــــزِ پاک برخاک افتــادند
به یـــــاد آر
عموهای ات را میگـــویم
از مرتضـــــا سخن مـیگویم.
ازدفترِ : هوای تازه • 1334
مجموعه آثارِ زنده یاد
#احمد_شاملودفترِ یکُم • شعرها• صفحه یِ : 232
https://t.center/alahiaryparviz38