شعر ، ادبیات و زندگی

#محمد_شریفی_سده
Канал
Искусство и дизайн
Книги
Музыка
Юмор и развлечения
Персидский
Логотип телеграм канала شعر ، ادبیات و زندگی
@alahiaryparviz38Продвигать
267
подписчиков
7,65 тыс.
фото
4,62 тыс.
видео
17,2 тыс.
ссылок
کانال شعر ، ادبیات و زندگی
💥💥💥

و در صبحی باستانی دویدم که بیوولف را فریاد می‌زد سرمست از دستی جدا شده
طلسم لمس بود، لمس تو...
بیدارشدم که در کوچه می‌دویدند از پی یک آواز دینی
یونس را گم کرده بودند
در آن طوفان هلهله پسرانی را گلو بریدم که ورد طلسم قومی بود.
دستم را بریدم، برانگیختم/شان، که صورتشان گناهی موقتی نبود
من با لوط رفیق بودم
در باغ های انگور دهان دختری را می‌لیسیدم
رقص سماع بود و هق هقِ در پستو...
دویدم که برقصم با زنانگی انگشتم، پوستم،زنان ایل،تردید،زنان تفنگ هایِ دهان ها،زنان تابستانی،لمیده به خون و آگاهی و آفتاب...

زنان زنبیل به دستِ گشتِ محله به محله، زنان در صف، زنان خیابانی/خانگی شده،زنان راُی،زنان سوتین بسته/نبسته در صفِ انتخابات شورای شهر
با شعار زنان علیه دوچرخه سواری زنان،
نیمه مدرن، همه یک به یک به دیوارهای شهر می‌رفتند.
قبلِ لمسِ... لمس تو بود...
با رضاخان از سرستون ها گریختیم
پریدم و در دهان نهنگی افتادم که مرا تف کرد به آزادی
آی آفریدگارا، آفریدگار اودسیوس، حالا مرا با دلبرهای تهران امتحان کن، مرا به ادکلن و تیشرت مشکی و عبادت آتنا شاخ دعوت کن، مرا به کافه های بالاشهر و کاهنه های سکسی دعوت کن، خون و منی دعوت کن.
بدوم برای سینه های لیمویی
بروم به بیلبوردهای تبلیغ لب
بدوم بدوم به راهپیمایی ساندیس و کیک
بدوم بدوم بدوم به صف مرغ و هویج و وطن
بدوم بدوم بدوم بدوم به بانک های شلوغ صبح
بدوم بدوم بدوم بدوم از "خون جوانان وطن"
از کودکی که در سطل زباله‌ی خیابان انداخته بودند پرسیدم:
پس قوم من کجاست؟ کجاست؟

#محمد_شریفی_سده

مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو

https://t.center/alahiaryparviz38