شعر ، ادبیات و زندگی

#زن_زندگی_آزاد
Канал
Искусство и дизайн
Книги
Музыка
Юмор и развлечения
Персидский
Логотип телеграм канала شعر ، ادبیات و زندگی
@alahiaryparviz38Продвигать
267
подписчиков
7,65 тыс.
фото
4,62 тыс.
видео
17,2 тыс.
ссылок
کانال شعر ، ادبیات و زندگی
💥💥💥

🔴 چکامه‌ای برای #معلمان_زندانی

✍️ ح‌ _ ق. سُها

در صبحی منتظر و
دیده‌ای رها
پنجره را
باز می‌کنم

کبوتری خیس و منتظر
بر شاخه‌‌‌ای ترد و خمیده
از سنگینی برف
دیده بر نگاهم می‌دوزد.

بر صفحه‌ی صاف خیالم
دانه‌های سفید برنج
می‌پاشم،
پرنده می‌پَرَد.

چشمان بیقرارم
از پی خط پرواز کبوتر
اوج می‌گیرد و
از دیوار ضخیم سیمان و خاطره
می‌گذرد.

سوز است
سرماست
#جعفر می‌لرزد
از فکر کودکان خیابان

آنسو تَرَک
گلی را می‌بینم

با تبسمی گرم و حرار
در حصار فنس و برف
به عمر دو روزه
نمی‌اندیشد!

عمر گل
عرض دارد!
خیالم ارتفاع می‌گیرد

#رسول می‌گفت:
اسمش دو روز است
رسمش
به قرنی بیداری می‌ارزد.

#محمد با صدایی گرم
شعری می‌خواند
از حکمت؛
«روزهای زیبای مان
روزهایی‌ست که تاکنون نزیسته‌ایم آن‌ها را» *


مُرَسِم خط خاطر خطرند،
رد پاهای سُریده‌ی
یاران
در هواخوری زندان

صبح امید
قافیه را
به تاریکی شب
نخواهد باخت.

توقف
فطرتی دارد
از جنس جوهر
حرکتی در برف
جوششی از برآمدن نور
از پس یک سیاهی نژند.

وقتی شب را کنار صبح
می‌نشانَد برف
چشم‌ها بیناست
شهر از روزن لوزی سیم خاردار
پیداست.

میله‌ها خواهند شکست.

او می‌فهمد
شب را و روز را
یادت گرم‌ِمان می‌کند
#مسعود ...

«آزادی همان زندانی‌ست که یاران باهم بمانند.»

پنجره را می‌بندم.
کبوتر از بلندترین برج شهر
نگاهم می‌کند
در دلش می‌خندد.

او خوب می‌داند
زمستان
رفتنی‌ست
بهار ساختنی ...

برای زمین فرقی نمی‌کند
او همچنان
می‌گردد
به گِرد خورشید.

*حکمت / ترجمه‌ی احمد پوری
کیمیایی / زخم عقل


#معلمان_زندانی_تنها_نیستند
#زن_زندگی_آزاد

https://t.center/alahiaryparviz38