«اگر زندگی را با نام حقیقیاش صدا کنیم، زندگی به جلوه میآید. کافکا»
... عریانش عبور میکرد. اما خاموشی پاکیزه بود.
شب بود و باد بادِ موافق کشتیهای بیبادبان را به زهدانهای بیکنار میبرد و خداوندِ بینیاز و نوازش تو را به دستهام مرا به لنگرگاه سینهات میخواند. و هنوز آن کودک مرده در من گریه میکرد و هنوز آن پرندهی مردد روی بادبانی بلند در گلویم میخواند: «تا تو گر خواهی، تو گر خواهی...» خیال تو در خاطرم میسوخت صبح نمیشد.
چرا رها کنم؟ در نام تو پنهان است آن نام نخستین که از یاد بردهام.
و سرانجام روزی از روزها در لنگرگاهی آرام، صبح روشن تابستان، از خواب مردگان برخاست خواهیم به روی هم لبخند زد خواهیم، زیر تیغ هزاررنگِ آفتاب موهام را شانه میزنم و در اضلاع تو گوشهی امنی پیدا میکنم.
سودای غریبی دارند زن ها...همه ی عمر را قمار می کنند در جستجوی دلداده ای سینه چاک که راه و رسم عشق ورزی بلد باشد، طریق قدم زدن روی آب، وقتی کف آلود است تا همه ی عشق بی دریغ شان را به هستی یکجا نثارش کنند، بی دریغ ...و دریغا که عشق دریای رام نا شدنی ، مرکب چموشی بود که کسی را سواری نداد تا برگرده اش قله های فتح نشده را فتح کنند... ارتفاعی در کار نیست...راه رفتن در ارتفاع یک قدمی، در بیابان و تکرار راهی بی بازگشت. عشق گویا افتادن در گودال خود باشد ، افتادن در چاه دیگری، دیگری را خواستن. افیونی باشد شاید جانورخو، که خو گرفته باشی،خونت را بمکد، هی رشد کند، یا گیاهی رونده با ساقه های سخت و نواختنی که جنون آسا در میان رگ هات منتشر شده باشد. دیگری را می شود دوست داشت اما. چاه دیگری را می توان نقب زد در تشنگی، تنهایی ...و چون بند بازی قهار از هستی تا نیستی اش آویزان شد و تاب خورد ... مغازله ای که هم را هیچ ملاقات نمی کنند تنها تلاقی ای آنی، رویا گون ، میان هستی و نیستی... دو گانه ایست عشق. سرگردان میان هستی و نیستی دیگری.
در خانه هایمان درخت هایی روییده اند درختان گیسو که دختران زیبا موهای بریده شان را به شاخه هایش گره زده اند. آزادی برف سفیدی بود بر شربت هایمان چه زود آب می شد پای خاک خون درخت هایمان آزادی لباس تنگی بود بر تنمان از این پنجره نمی شود آسمان باغ را دید
که آینه های شکسته زمرد چشمهای مردانه ات را مخدوش می کند.
دخترها! باد آینه هایمان را شکسته است باد ستاره هایمان را خاموش کرده است... "گریه نکن خواهرم در خانه ات درختی خواهد رویید.... " #افسانه_نجم_آبادی بهمن ۹۵