شعر ، ادبیات و زندگی

#آزیتا_قهرمان
Канал
Искусство и дизайн
Книги
Музыка
Юмор и развлечения
Персидский
Логотип телеграм канала شعر ، ادبیات و زندگی
@alahiaryparviz38Продвигать
267
подписчиков
7,65 тыс.
фото
4,62 тыс.
видео
17,2 тыс.
ссылок
کانال شعر ، ادبیات و زندگی
💥💥💥

دو شعر از #آزیتا_قهرمان

۱)

بهار رفته بود در احوال رابعه شمعی برایم روشن کند
نخل‌ها نوحه می‌خواندند
در پای هر درخت بارانِ را بگو ببارد و جنگاجرنگ باد
شب عجیبی بود

انگار تن را به غرق می‌زدی در کبوتران
انگار لاله می‌رفت بالا و شعر می‌نوشت
انگار دلتنگی آسان بگیرد با این صدا
سطرهای پیچک در قرمز آهسته و خدا ابرها را هِی کند.

آهنگ چشم‌های ما به ابتدای زمین رفت
به ساعت شکوفه برف و نمک
به گوش آسمان در قطره‌ها

مثل آب‌ها داشتم با خودم راه می‌رفتم
مثل آب‌ها می‌نشستم در برج‌های فراموش
مثل آب‌ها تا گم شدن آیین من شود

رودها تمام‌قد روبه‌رویت پروانه
در همین هوای قشنگ هزار بار مرده بود
طرحی که می‌کشیدیم با شعله‌ها
چه‌قدر دلم تنگ و جزایر مجنون در این حدود زنجیری‌اند
هی هی هی در گویی که گفت
در گفتی که گو
این جمله‌ها از ناتمام بی‌صاحب و ریخته بین ما
چه‌قدر سر و پله‌های بی‌در
بربط در خوابِ سنگ دست با تلفظ ای کاش

وگرنه ای ماه
من همان دیوانه‌ام که بود و هستم هنوز
اما در گِل نشست غروب و نیزارم

شما بیایید!
از دیشب و کجا تا با این حروف سریانی کبود
از نو قایق نوشته باشیم در وصف کارونِ گمشده


۲)

حقیقت را  به شکل ابری دیوانه
یا گلی که می‌خزد در شکاف سنگ
حقیقت را به هوش نوازش و شانه
یا آفتابی  که ذوب شد در آغوشم
با استخوان و گوشت وخونت
خواستی نو‌شته باشم؟
اما عزیزم
بعد از تنی که در تن دیگر آینه را پیمود
   روحی که تکثیرشد و عین ستاره تابید
دیگر نمیتوانم از همان راه پرت خاکی
یا با آن دست‌خط صبور ساده
از  کلمه  به لب‌هایی که بوسید  
از  سکوت به  لکه‌های کبود آبی
و نیم‌رخ غایب تو
پشت این‌همه تاریکی رسیده باشم.  

برای شروعی که ناگاه  
  دوباره ایستاد
سپیداری که سبز    
در آتش قد کشید  
بیا راه دیگری در این داستان پيدا کنیم  
ایوان دل‌گشایی رو به آن صبح قشنگ فیروزه
در شهری که شاید دیگر هرگز نباشیم
یا دو باغ نرگس از غروب چشم‌ها
در انتهای  یک شعر...

برای همین گیج و منتظر
هنوز به ساعتی که بی‌صدا رفتی...
 می‌ریزم

چیزی ندارم تا برایت نوشته باشم
جز هق‌هق  سرخوردن حروف زخمی
که خوابی عجیب را باید
روی صفحه سیاه نقاشی کنند

#آزیتا_قهرمان

مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
https://t.center/alahiaryparviz38