:
مردن روستا چه کسی را غمگین میکند ؟
این عکس را به چند نفر نشان دادم.
خانمی نوشت: «وای اینا چه با مزهان!»
خانم دیگری گفت: «الهی! اینا کیان؟»
یکی از آقایانِ همکار گفت: «اینا دوستدختراتن؟»
(من هم در جوابش گفتم: «پس چشمات رو درویش کن؛ روی عکس هم زوم نکن!»)
دوستی که داستاننویس است و تاریخپژوه، گفت: «اه! چقدر اینا زشتن؟!»
(اما چند ثانیه بعد از حرفش پشیمان شد و گفت: «چه حرف زشتی زدم!»
من اما هر بار این عکس را میبینم، افسوس میخورم و میگویم: «کاش به شمائل خانم که کنارم نشسته است، گفته بودم: «به دوربین نیگا کن و لبخند بزن. چارقدت رو هم مرتبتر کن.» به فاطمه و سکینه که روی زمین نشستهاند، میگفتم: «شما هم لبخند بزنین؛ به دوربین نگاه کنین. میخوام عکستون عالی بیفته.»
کاش سکینهسادات کمی چادرش را کنارتر میزد تا صورتش پیداتر باشد. کاش شمائل خانم رو به دوربین مینشست.
و کاش به همگی آنان میگفتم: «شاید این اولین و آخرین عکسی است که در کنار شما ثبت میکنم. حالا کو تا دوباره گذرم به معینآباد بیفتد؟» شاید اصلا بار دیگری در کار نباشد. زندگی بیرحمتر از آن است که به ما فرصت دیدار بدهد.
کاش اصلا به جای عکس، چند دقیقه فیلم میگرفتم تا صدایشان هم ضبط شود. از روی عکس معلوم نمیشود که سکینه فقط یک دندان در دهانش باقی مانده است. عکس به ما نمیگوید که این دو خواهر چگونه امرار معاش میکنند. از روی عکس معلوم نمیشود که «اسفندچینی» یعنی چه. از روی عکس هیچ کس نمیفهمد که شمائل خانم مادر یازده فرزندِ زنده است و چند فرزند مرده.
.... بگذریم....
روستای ما دیگر کودک ندارد. نوجوان ندارد. جوان ندارد. فقط تک و توکی میانسال دارد. بقیه یا پیرمردند یا پیرزن. روستای پیر برای زنده ماندن به جوان نیاز دارد، اما جذابیت شهر نگذاشته است کسی در روستا بماند. مسکن مهر هم مزید بر علت شده است و تقریباً تمام جوانان و میانسالان به هوای دریافت مسکن مهر روستا را ترک کردهاند. روستاها دارند میمیرند. مردن روستاها چه کسی را غمگین میکند؟!
#روستا#زادگاه#معین_آباد#زواره#سید_اکبر_میرجعفریhttps://www.instagram.com/p/Cz0op-9qbGH/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==