با غزلهاي احمد پروين.....

Канал
Логотип телеграм канала با غزلهاي احمد پروين.....
@ahmadparvinpoemПродвигать
157
подписчиков
71
фото
12
видео
10
ссылок
براي نقد و پيشنهاد شما: https://t.center/Ahmad_parvin
К первому сообщению
گفتی که ندیده ای تو آن رویم را
یا دار زدن به تاب گیسویم را
گفتم که تو زیر و‌‌ رو بفرما جانم
یک بار ولی بگیر بازویم را
(احمد پروین)
نه غیر باده و رقص و نگار میخواهم
که وعده های خدا را به بار میخواهم
تو قاطعانه که یک بوسه هم نخواهی داد
و قانعانه من از تو هزار میخواهم
برای اینکه نیافتم به شک میان سجود
دو‌دست گرم ترا بیشمار میخواهم
به دار رقص معلق نشان قدرت ماست
کجاست زلف تو که اقتدار میخواهم
به نام تو بکنم نامه باز، یادت هست؟
شراب کهنه چون اینها بیار میخواهم
(احمد پروین)
دلتنگ من نبود به جز درد یک نفر
دلتنگی بدی سرم آورد یک نفر
کاری که شعله با سر کبریت میکند
اول سرم شکست و چنان کرد یک نفر
مثل مذاب منجمدم باورم کنید
دل شعله ور شد از همه دلسرد یک نفر
در سرگذشت من اثری جز هبوط نیست
در سرنوشتم از همگان طرد یک نفر
خنجر به دست رفتم و کارم تمام شد
با من نگفت بس کن و برگرد یک نفر
(احمد پروین)
آن خسته دلم که سینه بر خار گذاشت
آواره که سر به خشت آوار گذاشت
از درد چه گویمت که این نامردک!
باروت در استخوان من کار گذاشت
(احمد پروین)
اندوه تو در خیال،مردی را زد
آنگونه که صخره بالگردی را زد
از چشم تو برق بی رقیبی دیدم
انگار جرقه نبردی را زد
(احمد پروین)
تمام پختگی ام میشود که خام شود
اگر خطاب تو با من فقط به نام شود
اگرچه سوختن من تورا تماشاییست
ولی چو می‌نگری سوختن تمام شود
مرا گرسنه لب نیمه شب رها نکنید
که این گرسنه شبی عامل قیام شود
گرفتن دل من بی دلیل خواهد شد
اگر که با همه غیر از تو هم کلام شود
هزار رشته گیسو هزار راه نجات
بگو که قسمت من عاقبت کدام شود
(احمد پروین)
گاهی سر شرم نقطه چین باید گفت
ماه است هدف ولی زمین باید گفت
رویای تو کشف نقطه چین خواهد کرد
آری به خیالت آفرین باید گفت
(احمد پروین)
با خون چشم طعنه به هرچه شفق زدیم
تقدیر ماست چون که فقط حرف حق زدیم
عصرانه شادی من و دل چیست غیر این
کز دفتر فراق تو برگی ورق زدیم
از شرم عرق نشسته که رفتی و مانده ایم
از بیم شرم دست شبی بر عرق زدیم
ما مستحق مردن بی یار بوده ایم
ما دست رد چرا به چنین مستحق زدیم
هر شب پناه میبرم از خود به خاطرات
شاید سری به سوره ناب فلق زدیم
(احمد پروین)
گر باده شوی مرا نکن مست بسوز
وقتی که بنوشمت تن و دست بسوز
ای نازپری اگر که آتش بشوی
دیدی تو اگر مرا پری هست بسوز‌
(احمد پروین)
بیمارم و قرص روی ماهی لازم
تب دارم و از لبت نگاهی لازم
از خاک رهت گیاه اگر میروید
داروی من از چنین گیاهی لازم
(احمد پروین)
چون شعله از ارتفاع خود میکاهم
از طول بلند درد خود آگاهم
رودم که به شوره زار باشد راهم
وقتی نشود نگار خاطرخواهم
(احمد پروین)
از زلف بلند دلشکن میترسم
کوتاهی فرصت است و من میترسم
دزدیده ببینمت سرم خواهد رفت
از سر به سرت گذاشتن میترسم
(احمد پروین)
بی دوست دوباره دشمن خود شده ام
همدست تو در شکستن خود شده ام
تب در تن من نه تاب ماندن دارد
چون رقص گدازه در تن خود شده ام
(احمد پروین)
اندوه به وزن کوه بر دوشی که
افتاده چنان به درد خاموشی که
پرسید چرا اجل نمی آید پس
گفتند تو از ازل فراموشی که
(احمد پروین)
رفت از بر و دل بدون دلبر مانده
صد شعر نخوانده توی دفتر مانده
گفتند به پای یار سر باید داد
بیهوده وبال گردنم سر مانده
(احمد پروین)
آنجا که جهان به سجده سرمستت هست
خیرالعملم گرفتن دستت هست
تو حرف بزن اذان همین صحبت توست
قرانی و صد کتاب پیوستت هست
(احمد پروین)
بی حوصله سرودنم بی لبهات
بی شعله کباب شد تنم بی لبهات
بی برق لبت اگرچه تاریک شدم
چون کوره همیشه روشنم بی لبهات
(احمد پروین)
دور از تو دلم به ذکر ای کاش افتاد
یاد قدح و شراب و خشخاش افتاد
هر نقش که خواستی کشیدی بر من
چون بوم‌ که زیر دست نقاش افتاد
(احمد پروین)
من را که به قدر کافی از یادت رفت
انگار خیالبافی از یادت رفت
من مجرم بی قصاص این حادثه ام
بوسیدمت و تلافی از یادت رفت
(احمد پروین)
افتاده دلم به کارزاری که نگو
آورده به سر غم تو کاری که نگو
اندوه تو میفشاردم جان که بنال
انگشت به لب چه میفشاری که نگو
(احمد پروین)
Ещё