با غزلهاي احمد پروين.....

Channel
Logo of the Telegram channel با غزلهاي احمد پروين.....
@ahmadparvinpoemPromote
157
subscribers
71
photos
12
videos
10
links
براي نقد و پيشنهاد شما: https://t.center/Ahmad_parvin
زیبایی صد ستاره در هر چشمت
خورشید خراب سجده ای بر چشمت
محشر بشود به خیر اگر باشی تو
خم دست خدای مست و ساغر چشمت
(احمد پروین)
بدون تو نه که امکان شادمانی نیست
برای شاد شدن بی نگار جانی نیست
نه می رسد به دهان دست اگر نباشی تو
برای شکوه ز دست تو هم دهانی نیست
زمین نخواست که در خود بگیردم آرام
عروج خواهش من هست آسمانی نیست
مناره ها همه دنبال قبله می گردند
چه گشت بی هدفی،در جهان اذانی نیست
مرا به اشک روانم جهان قضاوت کرد
بگو به این همه دیوانه،این ،روانی نیست
(احمد پروین)
اول مهر
و کودکی که بنا بود بنویسد:
بابا نان داد
و برایش نوشتند:
بابا جان داد
همینقدر سیاه
همینقدر ذغال
(احمد پروین)
ما و خبری پر از مصیبت در شهر
دل کاسه خون نه بلکه پیمانه زهر
حبس است نفس،طبس پریشان چون من
این اول مهر بود یا آخر قهر؟
(احمد پروین)
روح کارگران آسمانی شاد باد
حیرانم ازین که یار ویرانم کرد
جانان همه جور خسته از جانم کرد
گفتم که مرا غمی نیابد هرگز
در مخزن غم کشید و پنهانم‌کرد!
(احمد پروین)
جان ملتهب و خیال زخمی دل تنگ
دستی و دفی و بر لب این ضرباهنگ
کو‌ یار و نگار کو ؟ نگو یاری نیست
این زمزمه کی رسد به یاری دلسنگ؟
(احمد پروین)
با من که دم از رفاقتی محکم زد
غم بود که سخت از رفاقت دم زد
دیروز هراس ازینکه تنهایم داشت
یک سر به چهار باغ پایین هم زد
(احمد پروین)
سفرنامه اصفهان!
چشم از عسل و تن از گل و لب از شهد
معجون عجیبی ست نمی پاید عهد
دانم که نمیرسم به شیرین اما
دل مانده و کوه و تیشه: پس واجب جهد
(احمد پروین)
همین که یار ز عشقم عیار می سنجد
دلم خوش است که هستیم و یار می سنجد
فقط به کشتن من اکتفا نخواهد کرد
جسد بسوزد و یعنی دو بار می سنجد
برای اینکه بروید درخت می خشکد
که ریشه داری او را بهار می سنجد
برقص بر سر دار و نکن دمی تردید
در اوج رقص کسی چوب دار می سنجد؟
به همنشینی خار و گل این بیاموزند
که گل محبت بلبل به خار می سنجد
(احمد پروین)
در اختیار ندارم ترا و این درد است
به جبر از بدنم روح خسته دلسرد است
زمان اگرچه جلو میرود به هر حالی
به سمت خاطره ها کار من عقبگرد است
«زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد»
سرم‌به باد!چه غم!من که صورتم زرد است
دل مرا نه بتان زمانه میخواهند
چون آتشی است که از پنبه زارها طرد است
به بغض گفته ام امشب بمان که تنهایم
گریخت گریه که کردم چقدر نامرد است
(احمد پروین)
تن،تب سر آنچه میکشد دل دارد
دل، با تن و جان نبرد کامل دارد
جان با تن بی نگار مشکل دارد
که جز تو کلید این مسائل دارد؟
(احمد پروین)
اگرچه خانه امن صدف دل دریاست
سفر به ساحل او شوق بوسه ای بر پاست
توهم است ولی میکند دلم آرام
همین خیال که آری تو هم دلت با ماست
به من بگو بله تا عاقبت به خیر شوی
که رستگاری باران دعای صحراهاست
همین که پای تو باشد به چشم من یعنی
تمام هستی و مستی همیشه پابرجاست
دلم گرفته و‌کاری به من نمیگیرد
کشیده کار به جایی که بر همه پیداست…
(احمد پروین)
گرم است چنان که شعله بر تن بکشد
دل را به حوالی شکستن بکشد
هرچند فراق ماه چون من دارد
خورشید نباید آه چون من بکشد
(احمد پروین)
چقدر فاصله یار و من مزخرف بود
میان جان و بدن پیرهن مزخرف بود
بریدم از همه،خلوت شود که گم نشوم
میان بزم تهی گم شدن مزخرف بود
مرا سریست که باید به پای یار افتد
بدون این که سری بر بدن مزخرف بود
مرا بدون گل از باغ کرده اند اخراج
که اشک خار به چشم چمن مزخرف بود
سکوت آخر صدها خطابه زیباست
خطاب ما که نشد او سخن مزخرف بود
(احمد پروین)
زیبانگرم نگار زیبایی کو؟
دریادلم از شراب،دریایی کو
ای عشق تو قول داده بودی یک روز
وقتی که بسوزم از تو می آیی،کو؟
(احمد پروین)
سکوت میکنم و‌ میبری مرا از یاد
چه فرق؟ چون که فراموش میشود فریاد
ببین به مصلحتت نیست خون دل بخورم
که در دلی و‌ به طعم تو میشوم معتاد
دلم نبود مگر خانه خیال خودت
خدا کنی بکنی خانه خودت آباد
طناب پیچ ملالم کجا فرار کنم
طناب دار بسازد مرا مگر آزاد
هزار قرعه زدند و‌ نشد نصیبم تو
فقط فراق تو اول به نام من افتاد
(احمد پروین)
قلاب کجا ملال ماهی فهمید
نه درد مرا دل تو گاهی فهمید
چون خاک کویر تیر اگر تشنه شوی
اصرار مرا به بوسه خواهی فهمید
(احمد پروین)
تیر است و عطش،امید بارانم نیست
جز ضربه تازیانه،طوفانم نیست
بخشش؟نه گمان کنم!که در اوج عطش
حکم تو به غیر تیربارانم‌نیست
(احمد پروین)
زیبا و قشنگ و دلبر و طناز او
همراه همیشه، همدم و همراز او
درهای بهشت رو به من باز شود
بازوی مرا اگر بگیرد باز او
(احمد پروین)
More