شهید احمد مَشلَب

#منزل_به_منزل
Канал
Логотип телеграм канала شهید احمد مَشلَب
@ahmadmashlab1995Продвигать
1,31 тыс.
подписчиков
16,8 тыс.
фото
3,21 тыс.
видео
942
ссылки
🌐کانال رسمے شهیداحمدمَشلَب🌐 زیر نظر خانواده شهید هم زیبا بۅد😎 هم پولداࢪ💸 نفࢪ7 دانشگاه👨🏻‍🎓 اما☝🏻 بہ تمۅم مادیات پشت پازد❌ ۅ فقط بہ یک نفࢪبلہ گفت✅ بہ #سیدھ_زینب❤ حالا کہ دعۅتت کࢪده بمون🙃 ‌ارتباط @mahsa_zm_1995 شـرایط: @AhmADMASHLAB1375 #ڪپے‌بیو🚫
شهید احمد مَشلَب
منزل به منزل با کاروان 🐪🐪🌿🐪🌿🐪🐪🐪🐪 هشتم محرم الحرام 61 ه . ق پیوستن امیه به سعد طایی به یاران امام حسین (ع) در روز هشتم محرم‌الحرام سال 61 هجرى قمرى با اینکه سپاه امام حسين ‌‏(ع) در محاصره شديد قرار داشت، اميه بن سعد طايي خود را به ياران امام رساند.‏ اميه…
منزل به منزل با کاروان🐪🐪🐪🐪🐪
نهم محرم الحرام 61 ه . ق
ورود شمر برای دومین بار به کربلا (9)
در روز نهم محرم‌الحرام سال 61 هجرى قمرى، شمر بن ذي الجوشن، با چهار هزار نفر، همراه با نامه‌اي از ابن زياد به عمر بن سعد مبني بر جنگيدن با امام حسين (ع) و قتل ايشان، براي دومين بار وارد كربلا شد.

عصر روز پنج شنبه نهم محرم، ابن سعد با دستوري كه از ابن زياد دريافت كرده بود، آماده جنگ با امام حسين (ع) شد و لشكر خويش را بانگ زد كه:اي لشكرهاي خدا سوار شويد و شما بهشت بشارت باد. پس جنود او سوار گشته و رو به اصحاب حضرت رو آوردند.

امام حسين (ع) به برادر خود حضرت ابوالفضل (ع) فرمود:
بسوي ايشان برو و از آنان مهلتي بخواه تا كه امشب را صبر كنند و كارزار را به فردا اندازند تا امشب قدري نماز، دعا و استغفار كنم. چه خدا مي داند كه من دوست مي دارم نماز، تلاوت قرآن، كثرت دعا و استغفار را.

و از آن سوي اصحاب عباس (ع) در مقابل آن لشكر توقف نموده بودند و ايشان را موعظه مي كردند تا عباس (ع) برگشت و از ايشان طلب مهلت كرد.
عمرسعد پيامي به حضرت ابوالفضل (ع) داد و گفت: براي آن حضرت كه يك امشب را به شما مهلت مي دهيم. بامدادان اگر سر به فرمان درآوريد شما را به نزد پسر زياد كوچ خواهيم داد وگرنه دست از شما برنخواهيم داشت و فيصله امر را بر ذمت شمشير خواهيم گذاشت. در اين هنگام دو لشكر به آرامگاه خود بازگشتند.

امام حسين (ع) خطاب به يارانشان عاقبت اين واقعه را ترسيم كردند و اهل بيت (ع) و ياران حضرت پس از شنيدن خطبه حضرت از همه چيز جز بهره شهادت در ركاب امام دست برداشتند و در جواب به حضرت از هم پيشي مي گرفتند كه ما هرگز شما را ترك نمي كنيم و بر پيمان و سوگند خويش وفاداريم.

امام چون از هدايت سپاه اموي نااميد شد و دانست كه با او می‌جنگند رو به اصحاب خود فرمود:
برخيزيد و دور خيمه‌ها گودالي همچون خندق حفر كنيد و در آن آتش افزويد تا با اينان از يك رو درگير شويم. در نقل ديگري آماده است امام حسين (ع) به‌سوی اصحاب خود آمده و فرمود مكان خيمه‌ها را به هم نزديك و طناب‌ها را درهم كنند و خود در درون جا می‌گیرند تا خيام از هر سو بر آنان احاطه كنند مگر از آن‌سو كه با دشمن روبرو شوند.

#منزل_به_منزل
@AhmadMashlab1995
شهید احمد مَشلَب
منزل به منزل با کاروان🐪🐪🐪🐪🐪🐪🐪 هفتم محرم الحرام 61 ه . ق بستن شریعه فرات در اين روز عبيدالله بن زياد نامه‌اي به نزد عمربن سعد فرستاد و به او ‏دستور داد تا با سپاهيان خود بين امام حسين (ع) و اصحابش و آب فرات فاصله ايجاد كرده ‏و اجازه نوشيدن…
منزل به منزل با کاروان

🐪🐪🌿🐪🌿🐪🐪🐪🐪
هشتم محرم الحرام 61 ه . ق
پیوستن امیه به سعد طایی به یاران امام حسین (ع)
در روز هشتم محرم‌الحرام سال 61 هجرى قمرى با اینکه سپاه امام حسين ‌‏(ع) در محاصره شديد قرار داشت، اميه بن سعد طايي خود را به ياران امام رساند.‏
اميه بن سعد طايي از شهداي كربلا به شمار مي‌آيد و روز عاشورا ‏به نقلي در حمله اول شهيد شد. وي در سواركاري نامي، شجاعي از كوفيان و از اصحاب ‏امیرالمؤمنین (ع) بوده است و در جنگ صفين نيز حضور داشتند. در اين روز عطش بار ‏ديگر بر همراهان امام (ع) غلبه كرد و عمر بن حجاج به محاصره شريعه فرات مباهات ‏مي‌كرد و به حضرت زخم‌زبان مي‌زد.‏
ابومخنف از زبيدي نقل كرده كه مي‌گفت: از عمرو بن حجاج هنگامی‌که نزديك اصحاب امام ‌‏(ع) شد شنيدم مي‌گفت:اي كوفيان! از ابن زياد و جمع خود دست نكشيد و در كشتن ‏كسي كه از دين بيرون رفته(امام حسين (ع)) و با امام خود يزيد مخالفت مي‌كند ترديد ‏نكنيد.
امام فرمود:
اي عمرو بن حجاج! آيا مردم را بر من مي‌شوراني؟ آيا ما از دين خدا ‏بيرون رفته‌ايم و شما بر دين پايدار مانده‌ايد؟ هان! به خدا سوگند، آنگاه‌که جان‌های شما از ‏بدن‌ها مفارقت كنند و بر اين اعمال خود بميريد، درخواهيد يافت كه کدام‌یک از ما از دين ‏خدا بيرون رفته و چه كسي به سوختن در آتش سزاوارتر است.‏

با توجه به اينكه عطش بر امام و همراهان غلبه كرده بود، عبدالله بن حصين ازدي بر ‏محاصره فرات فخر مي‌ورزيدند عبدالله بن حصين ازدي كه مرگش در بجيله رخ داد، به ‏رويارويي امام آمده و گفت: 
اي حسين! آيا اين آب را نمي‌بيني كه همچون دل آسمان ‏مي‌درخشد؟! به خدا سوگند يك قطره از آن را نخواهي چشيد تا تشنه‌کام بميري!
امام ‏فرمود: خدايا! او را از تشنگي بميران و او را هرگز نيامرز.

حميد بن مسلم مي‌گويد: پس‌ازآن، او مريض شد و من به عيادتش رفتم سوگند به خدايي كه هيچ معبود به حقي جز او ‏نيست. او را ديدم كه پيوسته آب مي‌خورد و سيراب نمي‌شد، سپس آن را پس مي‌داد و ‏دوباره مي‌آشاميد و سيراب نمي‌شد. بدين گونه بود تا مرد.‏

در پايان روز هشتم، حضرت سكينه (ع) فرزند اباعبدالله الحسين (ع) مي‌گويد مهتاب ‏فضاي خيمه امام را روشن كرده بود ديدم پدرم ميان جمعيت ايستاده و خطاب به ياران و ‏همراهان مي‌فرمايد:
اي مردم! هرکدام از شما كه مي‌تواند بر تيزي شمشير و ضربات ‏نيزه‌ها صبر كند، با ما قيام نمايد وگرنه از ميان ما برود و خود را نجات دهد.
سخنان امام به ‏پايان نرسيده بود كه ياران همگي صدا زدند سوگند به خدا چنين نخواهيم كرد، بلكه جان، ‏مال، زن و فرزندان خود را فداي تو خواهيم كرد.
#منزل_به_منزل
@AhmadMashlab1995
شهید احمد مَشلَب
منزل به منزل با کاروان 🐪🐪🐪 ششم محرم الحرام 61 ه . ق پیوستن نیروهای ابن زیاد به سپاه عمر سعد در روز ششم محرم‌الحرام حصين بن تميم با چهار هزار نفر، حجاز بن ابجر ‏عجلي با هزار نفر و یزید بن حارث با هشت‌صد نفر وارد كربلا شدند تا به سپاه عمر سعد ‏بپيوندند.…
منزل به منزل با کاروان🐪🐪🐪🐪🐪🐪🐪

هفتم محرم الحرام 61 ه . ق

بستن شریعه فرات

در اين روز عبيدالله بن زياد نامه‌اي به نزد عمربن سعد فرستاد و به او ‏دستور داد تا با سپاهيان خود بين امام حسين (ع) و اصحابش و آب فرات فاصله ايجاد كرده ‏و اجازه نوشيدن حتي يك قطره آب را به امام ندهند، همانگونه كه از دادن آب به عثمان بن ‏نعمان خودداري شد.

عمر بن سعد نيز فوراً عمرو بن حجاج را با پانصد سوار در كنار شريعه فرات مستقر كرد و ‏مانع دسترسي امام حسين (ع) و يارانش به آب شدند و اين رفتار غيرانساني سه روز ‏قبل از شهادت حضرت صورت گرفت در اين هنگام مردي به نام عبدالله بن حصين ازدي كه ‏از قبيله بجيله بود فرياد برداشت كه اي حسين! اين آب را ديگر سان رنگ آسماني ‏نخواهي ديد! به خدا سوگند كه قطره‌اي از آن را نخواهي آشاميد تا از عطش جان‌دهی!‏

امام حسين (ع) فرمود: خدايا! او را از تشنگي بكش و هرگز او را مشمول رحمت خود قرار ‏مده! حميد بن مسلم مي‌گويد به خدا سوگند كه پس‌ازاین گفتگو به ديدار او رفتم درحالی‌که بيمار بود، قسم به آن خدايي كه جز او پروردگاري نيست، ديدم كه عبدالله بن ‏حصين آن‌قدر آب مي‌آشاميد تا شكمش بالا آمد! و باز فرياد مي‌زد العطش! باز آب مي‌خورد ‏تا شكمش آماس مي‌كرد ولي سيراب نمي‌شد و چنين بود تا جان داد.

در اين روز بود كه خبر رسيدن مسلم بن عوسجه كه شبانه از كوفه به كربلا آمده و خود را ‏به سپاه امام رساند، اصحاب و ياران را خوشحال و شادمان كرد مسلم اولين شهيد ‏عاشوراست كه در حمله نخست به شهادت رسيد. پيرمردي بزرگوار از طايفه بنی اسد و از ‏چهره‌هاي درخشان كوفه و از هواداران اهل‌بیت (ع) بود از اصحاب پيامبر (ص) و از ‏مسلمانان باسابقه به شمار مي‌رفت و از آن حضرت هم روایت‌شده است كه پارسا، ‏شجاع و سواركاري نامي بود.

#منزل_به_منزل
@AhmadMashlab1995
شهید احمد مَشلَب
منزل به منزل باکاروان🐪🐪🐪🐪🐪🐪 پنجم محرم الحرام 61 ه . ق اعزام شبث بن ربعی به کربلا در روز پنجم محرم‌الحرام سال 61 هجرى قمرى عبيدالله بن زياد مردي را به ‏دنبال شبث بن ربعي فرستاد تا وي را به كربلا گسيل كند. شبث بن ربعي در آن روز خود را به…
منزل به منزل با کاروان
🐪🐪🐪
ششم محرم الحرام 61 ه . ق
پیوستن نیروهای ابن زیاد به سپاه عمر سعد
در روز ششم محرم‌الحرام حصين بن تميم با چهار هزار نفر، حجاز بن ابجر ‏عجلي با هزار نفر و یزید بن حارث با هشت‌صد نفر وارد كربلا شدند تا به سپاه عمر سعد ‏بپيوندند.

در اين روز بود كه ابن زياد بر كوفه ديدباني گماشت تا مبادا كسي از ‏شهر به كمك امام برود سپس ميان خود و اردوي عمر بن سعد سواراني تیزرو گماشت ‏كه پيوسته اخبار را گزارش مي‌دادند در اين روز بيست هزار سوار نزد آن ملعون جمع شد و ‏موافق بعضي از روايات، پيوسته لشكر آمد تا به‌تدریج سي هزار سوار نزد عمر جمع شد و ‏ابن زياد براي پسر سعد نوشت كه عذري براي تو نگذاشتم در باب لشكر بايد مردانه ‏باشي و آنچه واقع مي‌شود در هر صبح و شام مرا خبر دهي.‏

در روز ششم ماه محرم، فراس بن جعده كه در سپاه امام حسين (ع) حضور داشت ‏وقتي اوضاع را دشوار ديد از ادامه همراهي ترسيد حضرت به او اجازه بازگشت داد وي ‏شبانه به كوفه بازگشت. در اين روز عمرو بن قرظه‌ي انصاري به كاروان كربلا پيوست او از ‏شهداي كربلاست پدر او از اصحاب امام علي (ع) و از خزرجياني بود كه به كوفه آمد و ‏آنجا ماندگار شد و در ركاب علي (ع) با دشمنان جنگيد.

امام در گفتگوهايش با عمر سعد ‏او را براي مكالمه مي‌فرستاد و او جواب مي‌آورد تا آنكه شمر از كوفه آمد و اين مذاكره ‏قطع شد.‏

زماني كه وضعيت مشكل شد امام حسين (ع) عمرو بن قرظه‌ي انصاري را به‌سوی عمر ‏سعد فرستاد تا از او ملاقات بخواهد و به او بگويد كه وي مي‌خواهد او را بين دو لشكر ‏ملاقات كند درنتیجه امام حسين (ع) و عمر بن سعد بين دو لشكر به صحبت نشستند.‏

امام (ع) به او فرمود: واي بر تو اي پسر سعد، آيا تقواي خدايي را كه به‌سوی او ‏بازمي‌گردي پيشه نمي‌سازي؟ آيا با من مي‌جنگي، درحالی‌که مي‌داني پسر چه ‏كسي هستم؟ اين گروه را رها كن و به من ملحق شو كه به خدا قسم اين براي تو بهتر ‏است عمر سعد گفت مي‌ترسم خانه‌ام ويران شود امام فرمود من آن را مي‌سازم. عمر ‏سعد گفت: می‌ترسم كه مالم گرفته شود امام فرمود: از آن بهتر از مالم در حجاز به تو ‏می‌دهم.

عمر سعد گفت: من عيال دارم و براي آن‌ها مي‌ترسم امام ساكت شدند و جواب ‏او را ندادند. آنگاه امام از او منصرف شد و درحالی‌که مي‌گفت: تو را چه شده است؟ ‏خداوند در بستر خواب سرت را قطع كند و در رستاخيز تو را نيامرزد. اميدوارم از گندم عراق ‏چنان نخوري عمر سعد به استهزاء گفت: اگر از گندم عراق بهره‌مند نشوم جوهايش را ‏كفايت كند.

همچنين در اين روز حبيب بن مظاهر به آن حضرت عرض كرد یا بن رسول‌الله در اين نزديكي ‏طایفه‌ای از بنی اسد سكونت دارند كه اگر اجازه دهي من نزد آن‌ها روم و ايشان را به‌سوی ‏تو دعوت كنم. شايد خداوند شر اين گروه را از تو با حضور بنی اسد در كربلا دفع كند امام ‏اجازه داد و حبیب بن مظاهر شبانگاه بيرون آمد و نزد آن‌ها رفت و آن‌ها را به ياري امام حسين ‌‏(ع) فراخواند و گفت: چون شما قوم و عشيره من هستيد شما را به اين راه خير ‏راهنمايي مي‌كنم، امروز از من فرمان بريد و به ياري او بشتابيد تا شرف دنيا و آخرت از آن ‏شما باشد.‏

در اين هنگام مردي از بنی اسد كه او را عبدالله بن بشر مي‌ناميدند بپا خاست و گفت: من ‏اولين كسي هستم كه اين دعوت را اجابت مي‌كنم آنگاه مردان قبيله كه تعدادشان به نود ‏نفر مي‌رسيد بپا خواستند و براي ياري امام حركت كردند. در آن هنگام مردي نزد عمر بن ‏سعد رفته و او را از جريان كار، آگاه كرد و او مردي را به نام ازرق با چهارصد سوار به‌سوی آن ‏گروه روانه ساخت و در دل شب سواران ابن سعد در كنار فرات راه را بر آن‌ها گرفتند درحالی‌که با امام فاصله چنداني نداشتند.

طايفه بنی اسد با سواران ابن سعد درآویختند، ‏حبيب بن مظاهر بر ازرق بانگ زد كه: واي بر تو بگذار ديگري غير از تو اين مظلمه را ‏برگران بگيرد.‏ هنگامی‌که طايفه بنی اسد دانستند كه تاب مقاومت با آن گروه را ندارند در سياهي شب ‏پراكنده شدند و به قبيله خود بازگشتند و شبانه از محل خود كوچ كردند كه مبادا عمر بن ‏سعد شبانه بر آن‌ها بتازد، حبيب بن مظاهر به خدمت امام آمد و جريان را گفت: امام ‏حسين (ع) فرمود: لاحول و لا قوه الا بالله.

#منزل_به_منزل
@AhmadMashlab1995
شهید احمد مَشلَب
منزل به منزل با کاروان🐪🐪🐪🐪🐪🐪🐪 چهارم محرم الحرام 61 ه . ق لشگر یزید به سوی کر بلا هنوز آفتاب روز چهارم محرم از منتهي‌اليه افق برنخاسته بود كه كنانه بن ‏عتيق به كاروان امام حسين (ع) ملحق شد. كنانه بن عتيق پيرمردي از شهداي كربلاست كه در حمله…
منزل به منزل باکاروان🐪🐪🐪🐪🐪🐪
پنجم محرم الحرام 61 ه . ق
اعزام شبث بن ربعی به کربلا

در روز پنجم محرم‌الحرام سال 61 هجرى قمرى عبيدالله بن زياد مردي را به ‏دنبال شبث بن ربعي فرستاد تا وي را به كربلا گسيل كند.

شبث بن ربعي در آن روز خود را به بيماري زده بود و قصد داشت كه ‏ابن زياد او را از رفتن به كربلا معاف كند ولي عبيدالله بن زياد براي او پيغام فرستاد كه ‏مبادا از كساني باشي كه خداوند در قرآن فرموده است چون به مؤمنین رسند گويند از ‏ايمان آورندگانيم و هنگامی‌که به نزد ياران خود كه همان شیطان‌اند، روند اظهار دارند ما با ‏شماييم و مؤمنین را به سخره مي‌گيريم و به او خاطرنشان ساخت كه اگر بر فرمان ما ‏گردن مي‌نهي و در اطاعت مايي، در نزد ما بايد حاضر شوي.‏

شبث بن ربعي شبانگاه نزد عبيدالله آمد تا رنگ گونه او را نتواند به‌خوبی تشخيص دهد. ابن ‏زياد به او مرحبا گفته و در نزد خود بنشاند و گفت: بايد به كربلا روي، پس شبث قبول كرد ‏و عبيدالله او را به همراه هزار سوار به‌سوی كربلا گسيل داشت.‏

پس عبيدالله بن زياد به شخصي به نام زحربن قيص با پانصد سوار مأموریت داد كه بر ‏جسر(پل) صداه ايستاده و از حركت كساني كه به عزم ياري امام حسين (ع) از كوفه خارج ‏مي‌شوند جلوگيري كند. فردي به نام عامر بن ابي سلامه كه عازم بود براي پيوستن به ‏امام (ع) از برابر زحربن قيس و سپاهيانش گذشت، زحربن قيس به او گفت: من از تصميم ‏تو آگاهم كه مي‌خواهي حسين را ياري كني بازگرد!

ولي عامربن ابي سلامه به زحربن ‏قيس و سپاهش حمله‌ور شد و از ميان سپاهيان گذشت و كسي جرأت نكرد تا او را دنبال ‏كند. عامر خود را به كربلا رساند و به امام حسين (ع) ملحق شد تا به درجه رفيع شهادت ‏نائل آمد او از اصحاب امیرالمؤمنین علي بن ابيطالب (ع) بود كه چندين جنگ در ركاب آن ‏حضرت شمشير زده است.

#منزل_به_منزل
🆔 @AhmadMashlab1995
شهید احمد مَشلَب
منزل به منزل باکاروان قسمت ٣ 🐪🐪🐪🐪🐪🐪🐪🐪🐪 سوم محرم الحرام 61 ه . ق اعزام لشگر به سوی کربلا (3) عمر بن سعد يك روز بعد از ورود امام به كربلا يعني روز سوم محرم با ‏چهار هزار سپاه از اهالي كوفه وارد كربلا شد.‏ برخي نوشته‌اند كه قوم بنوزهره نزد عمر…
منزل به منزل با کاروان🐪🐪🐪🐪🐪🐪🐪

چهارم محرم الحرام 61 ه . ق
لشگر یزید به سوی کر بلا
هنوز آفتاب روز چهارم محرم از منتهي‌اليه افق برنخاسته بود كه كنانه بن ‏عتيق به كاروان امام حسين (ع) ملحق شد. كنانه بن عتيق پيرمردي از شهداي كربلاست كه در حمله نخست به ‏شهادت رسيد و از عابدان و قاريان آن شهر بود و در ايامي كه سيدالشهدا (ع) به كربلا ‏رسيد، خود را به آن حضرت رساند. كنانه يكي از اصحاب امام علي (ع) بود كه در ركاب آن ‏حضرت يك پاي خود را ازدست‌داده بود.‏

همچنين در اين روز عبيدالله ‏بن زياد مردم را در مسجد كوفه گردآورد و خود به منبر رفت و گفت:اي مردم! شما آل ابي ‏سفيان را آزموديد و آن‌ها را چنان‌که مي‌خواستيد يافتيد، يزيد را مي‌شناسيد كه دارای سيره ‏و طريقه‌اي نيكو است و به زيردستان احسان مي‌كند و عطاياي او بجاست. پدرش نيز ‏چنين بود و اينك يزيد دستور داده است كه بهره شما را از عطايا بيشتر كنم و پولي نزد ‏من فرستاده است كه در ميان شما قسمت نموده و شما را به جنگ با دشمنش حسين ‏بفرستم! اين سخن را به گوش جان بشنويد و اطاعت كنيد.‏
سپس از منبر به زير آمد و براي مردم شام نيز عطايايي مقرر كرد و دستور داد تا در تمام ‏شهر ندا كنند كه مردم براي حركت آماده باشند و خود و همراهانش به‌سوی نخيله ‏حركت كرد و حصين بن نمير، حجار بن ابجر، شبث بن ربعي و شمر بن ذي‌الجوشن را به كربلا ‏گسيل كرد که عمر بن سعد را در جنگ با حسين كمك كنند.

پس از اعزام عمر بن سعد به ‏كربلا، شمر بن ذي‌الجوشن اولين فردي بود كه با چهار هزار نفر سپاهي آزموده براي جنگ ‏با امام حسين (ع) اعلام آمادگي كرد و بعد يزيد بن ركاب كلبي با دو هزار نفر، حصين بن ‏نصير با چهار هزار نفر، مضايربن وهينه با سه هزار نفر و نصر بن حرثه با دو هزار نفر ‏كه جمعاً بیست هزار نفر مي‌شدند به‌سوی كربلا رفتند.
#منزل_به_منزل
🆔 @AhmadMashlab1995
شهید احمد مَشلَب
منزل به منزل با کاروان قسمت دوم 🐪🌴🐪🌴🐪🐪🕊🐫🐎 محرم الحرام 61 ه . ق 🌹 ورود به کربلا 🌹 كاروان امام پس از حركت و طي مسيري كوتاه به منطقه‌اي رملي ‏كه با نخلستان و تپه ماهوري احاطه شده بود رسيد. وقتي به آن جا رسيدند، حضرت ‏فرمود: نام اين زمين…
منزل به منزل باکاروان
قسمت ٣
🐪🐪🐪🐪🐪🐪🐪🐪🐪
سوم محرم الحرام 61 ه . ق
اعزام لشگر به سوی کربلا (3)
عمر بن سعد يك روز بعد از ورود امام به كربلا يعني روز سوم محرم با ‏چهار هزار سپاه از اهالي كوفه وارد كربلا شد.‏ برخي نوشته‌اند كه قوم بنوزهره نزد عمر بن سعد آمده و گفتند: تو را به ‏خدا سوگند می‌دهیم كه از اين كار (مقابله با امام حسين (ع)) درگذر و تو داوطلب جنگ ‏با حسين مشو، زيرا اين باعث دشمني ميان ما و بني‌هاشم مي‌شود. عمر بن سعد نزد ‏عبيدالله رفت و استعفا كرد ولي عبيدالله استعفاي او را نپذيرفت و او تسليم شد.

برخي از ‏تاريخ نويسان نوشته‌اند عمر بن سعد دو پسر داشت يكي به نام حفص كه پدر را تشويق و ‏ترغيب به رفتن مي‌كرد تا با امام (ع) مقاتله كند ولي فرزند ديگرش او را به‌شدت از اقدام ‏به چنين كاري بر حذر مي‌داشت و سرانجام حفص نيز با پدرش راهي كربلا شد.‏

از وقايعي كه در روز سوم محرم‌الحرام ذکرشده اين است كه امام (ع) قسمتي از زمين ‏كربلا را كه قبرش در آن واقع است از اهل نينوا و غاضريه به شصت هزار درهم خريداري ‏كرد و با آن‌ها شرط كرد كه مردم را براي زيارت قبرش راهنمايي نموده و زوار او را تا سه روز ‏ميهماني كنند.‏

سان بن فائد مي‌گويد من نزد عبيدالله بودم كه نامه عمر بن سعد را آوردند و در آن نامه ‏چنين آمده بود چون من با سپاهيانم در برابر حسين و يارانش پياده شدم قاصدي نزد او ‏فرستاده و از علت آمدنش جويا شوم او در جواب گفت: اهالي اين شهر براي من نامه ‏نوشته و نمايندگان خود را نزد من فرستاده و از من دعوت كرده‌اند. 
عبيدالله چون نامه ‏عمر بن سعد را خواند، گفت: اکنون‌که در چنگ ما گرفتارشده اميد نجات دارد! ولي حالا ‏وقت فرار نيست.‏

عبيدالله به عمر بن سعد نوشت نامه تو رسيد و از مضمون آن اطلاع يافتم از حسين بن ‏علي بخواه تا او و تمام يارانش با يزيد بيعت كنند، اگر چنين نكرد ما نظر خود را خواهيم ‏نوشت!
چون اين نامه به دست عمر بن سعد رسيد گفت: مي‌پندارم كه عبيدالله بن زياد ‏خواهان عافيت و صلح نيست عمر بن سعد، نامه عبيدالله بن زياد را به اطلاع امام حسين ‏نرساند زيرا مي‌دانست كه آن حضرت با يزيد هرگز بيعت نخواهد كرد.‏

عبيدالله بن زياد پس از اعزام عمر بن سعد به كربلا، انديشه اعزام سپاهي انبوه را در سر ‏مي‌پروراند و بعضي نوشته‌اند كه مردم كوفه جنگ كردن با امام حسين (ع) را ناخوش ‏مي‌داشتند و هر كس را به جنگ آن حضرت روانه مي‌كردند بازمي‌گشت عبيدالله بن زياد ‏شخصي را به نام سويدبن عبدالرحمان فرمان داد تا در اين مسئله (فرار از جنگ) تحقيق كند ‏و متخلفان را نزد او برد و او يك نفر شامي را كه براي انجام امر مهمي از لشکرگاه به ‏كوفه آمده بود، گرفته و نزد عبيدالله برد و او دستور داد سر آن مرد شامي را از تنش جدا ‏نمايند تا كسي جرئت سرپيچي از دستورات او را نكند! نوشته‌اند كه آن مرد شامي براي ‏طلب ميراث به كوفه آمده بود.

عبيدالله شخصاً از كوفه به‌طرف نخيله حركت كرد و كسي را نزد حصين بن تميم كه به ‏قادسيه رفته بود، فرستاد او به همراه چهار هزار نفر كه با او بودند به نخيله آمد، سپس كثر ‏بن شهاب حارثي، محمد بن اشعث، قعقاع بن سويد و اسماء بن خارجه را طلب كرد و ‏گفت: در شهر كوفه گردش كنيد و مردم را به طاعت و فرمان برداي از يزيد و من فرمان ‏دهيد و آنان را از نافرماني و برپا كردن فتنه بر حذر داريد و آنان را به لشکرگاه فراخوانید ‏پس آن چهار نفر طبق دستور عمل كردند و سه نفر از آن‌ها به نخليه نزد عبيدالله بازگشتند ‏و كثير بن شهاب در كوفه ماند و در ميان كوچه‌ها و گذرگاه‌ها مي‌گشت و مردم را به ‏پيوستن به لشكر عبيدالله تشويق مي‌كرد و آنان را از ياري امام حسين (ع) بر حذر ‏مي‌داشت.‏

عبيدالله گروهي سواره را بين خود و عمر بن سعد قرار داد كه هنگام نياز از وجود آن‌ها ‏استفاده شود و هنگامی‌که او در لشکرگاه نخيله بود شخصي به نام عمار بن ابي سلمه ‏تصميم گرفت كه او را ترور كند ولي موفق نشد و به‌طرف كربلا حركت كرد و به امام ‏ملحق و شهيد شد.‏
#منزل_به_منزل
🆔 @AhmadMashlab1995
شهید احمد مَشلَب
#ورود_بہ_ڪربلا با احتیاط لاله‌ے ما را پیاده ڪن عباس جان، سه ساله‌ے ما را پیاده ڪن با احتیاط بار حرم را زمین گذار زانو بزن وقار حرم را زمین گذار #آمدارباب_به_کربلاواویلا 🆔 @AhmadMashlab1995
منزل به منزل با کاروان

قسمت دوم
🐪🌴🐪🌴🐪🐪🕊🐫🐎


محرم الحرام 61 ه . ق

🌹 ورود به کربلا 🌹


كاروان امام پس از حركت و طي مسيري كوتاه به منطقه‌اي رملي ‏كه با نخلستان و تپه ماهوري احاطه شده بود رسيد. وقتي به آن جا رسيدند، حضرت ‏فرمود: نام اين زمين چيست؟ عرض شد: كربلا.حضرت فرمود: پروردگارا! از اندوه و بلا به ‏تو پناه مي‌برم. سپس حضرت فرمود:
توقف كنيد و رحل اقامت بيفكنيد. به خدا اين جا ‏محل خوابيدن شتران ما و جاي ريخته شدن خون ما و قتلگاه و مدفن ماست و به خدا در ‏اين جا حريم حرمت ما شكسته مي‌شود و جدم همين را به من خبر داده است...‏

سپس اصحاب امام پياده شدند و حر و لشكرش هم در ناحيه ديگري مقابل امام پياده ‏شدند. حضرت در گوشه‌اي نشست و به اصلاح شمشير خود پرداخت در حالي كه اين ‏شعار را مي‌خواند:
اي روزگار! چه بسيار صبح و شام كه صاحب و طالب حق كشته گشته ‏و روزگار بدل نمي‌پذيرد و امور به خداي بزرگ بازمي‌گردد و هر موجود زنده‌اي اين راه را كه ‏من رفتم خواهد رفت.
زنان حرم ناله سردادند... ام ‏كلثوم صدا مي‌زد اي واي يا محمد، اي واي يا علي، اي وای مادرم، اي واي يا فاطمه، اي ‏واي يا حسن، اي واي يا حسين، اي واي از بيچارگي بعد از تو يا اباعبدالله!‏

هنگامي كه قافله كربلا به منزل رسيد و لشكر حر جلوي امام حسين (ع) و اصحابش را ‏گرفت و خبر مي‌رسيد كه از كوفه لشكر آماده آمدن به كربلاست، جريان واضح گشت و ‏معلوم شد كه حسين (ع) و ياران همراهش كشته مي‌شوند. ابي‌عبدالله يارانش را جمع ‏كرد و خطبه‌اي خواند و پس از حمدوثناي الهي فرمود: اما بعد اي اصحاب من، مي‌بينيد كه ‏چه پيش آمده است. يعني صحبت از كشته شدن است.
خيلي مختصر مي‌فرمايد: از عمر ما به همين ‏اندازه باقي مانده است.
از آن جمله فرمايشات امام حسين (ع) است كه مي‌فرمايد:
آيا ‏نمي‌بينيد كه كار به جايي رسيده كه حق پايمال شده و به آن عمل نمي‌شود و باطل رواج ‏يافته است و به معروف عمل نمي‌شود و از منكر نهي نمي گردد جا دارد كه مومن آرزوي ‏مرگ كند اما من مرگ را جز سعادت نمي‌بينم و زندگي با اين ظالمها جز ذلت نيست.‏

مقصود آن حضرت را اصحاب فهميدند و اعلام جان نثاري كردند. خورشيد خود را به معركه ‏رسانده و گرماي طاقت‌فرسايش امان همه را ربوده بود و تشنگي بر هر دو سپاه غلبه ‏كرده بود امام (ع) دستور داد كه به همه سپاه حر و اسبهاي آنان آب بدهند و آنان را ‏سيراب كنند و امام (ع) و ياران هم آب نوشيدند.‏

همچنين در اين روز امام حسين (ع) اولين خطبه خود براي سپاه حر را خواندند. آفتاب به ‏وسط آسمان رسيده بود هنگام نماز ظهر بود. امام به حجاج بن مسروق جعفر امر كرد ‏اذان بگويد: سپس امام (ع) با عبا، ردا و نعلين بعد از حمد و سپاس خداوند چنين فرمود: 
اي مردم، من از خداي شما و شما پوزش مي‌طلبم من پيش شما نيامدم مگر وقتی‌که ‏نامه‌هایتان رسيد قبل از اينكه من شما را بيابم، نامه‌هاي شما به من رسيد كه ما را ‏امامي نيست، شايد خداوند ما را بر هدايت مجتمع كند اگر بر همان گفتار هستيد، من به‌سوی شما آمدم اگر شما به عهدها و پیمان‌های خود، آن‌گونه كه من اطمينان يابم، به من ‏قول مي‌دهيد به سرزمين شما وارد مي‌شوم. 

آن‌ها ساكت بودند به مؤذن گفته شد اذان را ‏بگويد امام (ع) به حر گفت تو با يارانت نماز بگزار، حر گفت: نه شما بخوان ما نيز به همراه ‏تو نماز مي‌خوانيم سپس امام با آن‌ها نماز خواند.
#منزل_به_منزل
#قسمت_۲
🆔 @AhmadMashlab1995
منزل به منزل با🕊 کاروان
🐪🌴🌴🌴🐎🐫🐪🌴🐎🐪🏜🐪

اولیل محرم الحرام 61 ه . ق
منزل قصر بنى مقاتل
(1)
امام عليه‏السلام روز چهارشنبه اول ماه محرم‌الحرام سال شصت‌ویک هجرى بر اين منزل وارد شدند. 
عمرو بن مشرقى گفت: با پسرعمویم بر امام حسين عليه‏السلام وارد شدم و آن حضرت در «قصر بنى مقاتل» بود و بر او سلام كرديم، امام پرسيد: آيا به يارى من مى‏ آيى؟!
من گفتم: مردى هستم كه عائله زيادى دارم و مال بسيارى از مردم نزد من است و نمی‌دانم كار به كجا مى ‏انجامد و خوش ندارم امانت مردم از بين برود؛ و پسرعمویم نيز همانند من پاسخ داد.
امام عليه‏السلام فرمود: پس از اینجا برويد كه هر كس فرياد ما را بشنود و يا ما را ببيند و لبيك نگويد و به فرياد برنخيزد، بر خداوند است كه او را به بينى در آتش اندازد.
عقبة بن سمعان مى‏ گويد: در اواخر شب، امام حسين عليه‏السلام دستور داد از «قصر بنى مقاتل» آب برداشته و كوچ كنيم، چون حركت كرديم و ساعتى ركاب زديم امام عليه‏السلام همان‌گونه كه سوار بود مختصرى به خواب رفت، سپس بيدار شد درحالی‌ که مى‏ فرمود: «انا لله و انا اليه راجعون و الحمدالله رب‌العالمین» و دو يا سه مرتبه اين جمله را تكرار كرد.
على بن الحسين عليه‏السلام روى به پدر نمود و گفت: اى پدر! جانم به فداي تو باد، خدا را حمد كرديم و آیه استرجاع خواندى، علت چيست؟
امام (ع)فرمود: پسرم! در اثنای راه مختصرى بخواب رفتم شخصى را ديدم كه سوار بر اسب بود و گفت: اين قوم سير مى ‏كنند و اجل هم به‌ سوی آنان درحرکت است، دانستم كه خبر مرگ ماست كه به ما داده‌شده است.
امام عليه‏السلام فرمود: سوگند به آن‌کسی كه بازگشت بندگان به‌سوی اوست ما برحقیم. على بن الحسين عليه‏السلام گفت: پس ما را باكى از مرگ نيست كه بميريم و بر حق باشيم.
امام عليه‏السلام فرمود: خداوند تو را جزاى خير دهد آن‌گونه كه پدرى را به فرزندش جزاى خير دهد.

چون سپيده صبح دميد، امام پياده شد و نماز صبح گزارد و با شتاب سوار شد و با ياران خود حركت كردند؛ حر مى‏ خواست آن حضرت را به سمت كوفه حركت دهد ولى امام به‌شدت امتناع مى‏ كرد تا چاشتگاه كه به «نینوا» رسيدند، ناگاه سوارى از دور پديدار شد كه مسلح بود و از كوفه مى‏ آمد، همه ايستادند و او را تماشا مى‏ كردند، همین‌که رسيد به حر و همراهانش سلام كرد بی‌آنکه به امام حسين و اصحابش سلام كند، و بعد مكتوبى را به دست حر داد كه از عبيدالله بن زياد بود به اين مضمون: 
چون نامه من به تو رسيد و فرستاده من نزد تو آيد، حسين را نگاه‌دار و كار را بر او تنگ گير، و او را فرود مياور مگر در بيابان بى سنگر و بدون آب! و من به قاصد گفته ‏ام از تو جدا نگردد تا خبر انجام دادن فرمان مرا بياورد، والسلام.
حر خدمت امام آمد و نامه را براى آن حضرت قرائت كرد، امام به او فرمود: بگذار در «نینوا» و يا «غاضريات» و يا «شفيه» فرود آييم.
حر گفت: ممكن نيست زيرا عبيدالله اين آورنده نامه را بر من جاسوس گمارده است!
زهير گفت: به خدا سوگند چنان مى ‏بينم كه پس‌ از این كار سخت‏تر گردد، اى پسر رسول خدا! قتال با اين گروه در اين ساعت براى ما آسان‌تر است از جنگ با آن‌ها كه بعد از این مى‏ آيند، به جان خودم قسم كه بعد از ايشان كسانى آيند كه ما طاقت مبارزه، با آن‌ها را نداريم.
امام عليه‏السلام فرمود: من ابتدا به جنگ با اين جماعت نمی‌کنم.
پس آن حضرت به حر التفات كرد و فرمود: كمى جلوتر برويم! پس مقدارى از مسافت را امام عليه‏السلام با حر و همراهانش پيمودند تا به زمين «كربلا» رسيدند.
#منزل_به_منزل
🆔 @AhmadMashlab1995