کافکا را شايد تاکنون هيچکس به گستردگی آدورنو تفسير نکرده باشد. فارغ از آنکه تا چه اندازه با گفتههای او دربارهی نويسندهی نامور آلمانیزبان موافق باشيم، وسعت پهنهای که وی در آن، معنا و تا حدودی صورت آثار کافکا را شرح میدهد، تحسينبرانگيز است. تصويری که "يادداشتهايی دربارهی کافکا" در مجموع از خالق محاکمه و قصر میسازد، متشکّل است از قطعاتی پرشمار که هر يک وجهی از هنر و انديشهيی وی را بازتاب میدهد و او را با شخصيت يا مکتبی مرتبط میکند. مشکل بتوان خوانندهی صاحبنظری جست که برای همهی اين قطعات اصالت قائل باشد، امّا کثرت آنها يحتمل نزد هيچيک از شارحان و مفسّران کافکا يافت نشود. همين نکته از اسباب شهرت و اهمّيت کمنظير متن حاضر در تاريخ نقد کافکاست.
•
تئودور و.آدورنو (۱۹۰۳-۱۹۶۹) فیلسوف نئومارکسیست آلمانی بود.
آدورنو در موسیقی و هنر موضع رادیکال و انتقادی داشت و در حوزهی جامعهشناسی به بررسی تضادهای اجتماعی علاقهمند بود.
فلسفهی آدورنو تحت تأثیر هگل است و تنش دیالکتیکی میان فرد و جامعه و عام و خاص را بررسی میکند، از سوی دیگر همانند مارکس ادعای هگل دربارهی آشتیپذیری این اضداد را رد میکند.
دیدن اپرای ویتسک در وین، ادراک او از موسیقی و هنر را دگرگون کرد. از آن پس هوادار زبان اتونال موسیقی باقیماند که آرنولد شونبرگ، آنتون وبرن و آلبان برگ آن را توسعه میدادند.
یکی از اولین اقدامات نازیها پس از به قدرت رسیدن، تعطیلی انجمن پژوهشهای اجتماعی فرانکفورت بود. با افزایش فشارهای سیاسی اعضای انجمن از آلمان خارج شدند، آدورنو هم راهی آکسفورد شد. او در این سالها چندبار با شناسنامهی جعلی به آلمان رفت و بسیاری از اسناد انجمن را به سوییس انتقال داد.
آدورنو در سال ۱۹۴۹ با اینکه تابعیت آمریکایی گرفته بود، به فرانکفورت بازگشت و به همراه هورکهایمر، انجمن پژوهشهای اجتماعی را دوباره برپا کرد. در ۱۹۵۳ به ریاست انجمن رسید و تا پایان عمر در این مقام باقیماند.
او در ۱۹۶۹ در سوئیس و بر اثر حملهی قلبی درگذشت.
ـــ
خرید از آگاهبوکشاپ با ۲۰ درصد تخفیف
https://agahbookshop.com/28358.aspx