「رِفـٰاقَت‌تا‌شَهـٰادٺ…!」

#رفیق
Канал
Логотип телеграм канала 「رِفـٰاقَت‌تا‌شَهـٰادٺ…!」
@aflakian1Продвигать
338
подписчиков
15,5 тыс.
фото
2,7 тыс.
видео
4,1 тыс.
ссылок
« بســمِ‌اللھ❁‌‍» •᯽• براشہیدشدن اول بایدمثݪ شہدازندگےڪنێ(:♥️ •᯽• مطالب‌‌هدیہ‌محضرحضرت‌ #زهرا‌ﷺمیباشد🥺 کپی‌بࢪاهࢪمسلمون #واجب‌صلوات‌یادت‌نࢪه:)💕 •᯽• گــوش‌ج‌ـــان(:💛 ⎝‌➺ @shahide_Ayandeh313 •᯽• از¹³⁹⁴/¹⁰/²⁷خـادمیم🙂💓
ابراهیم می گفت: برای رفع گرفتاری ها با دقت
تسبیحات حضرت زهرا (س)بگوئید‼️

#رفیق‌ شهیدم‌ابراهیم‌هادی
وقتی برای خدا باشی،🌸
تو را آنقدر مشهور می کند که
عالم تو را بشناسد...
ثمرۀ اخلاص و معامله با خدا این است.

#رفیق_شهیدم؛#ابراهیم_هادی❤️
ایـن‌را‌بنـویـسـید‌بـه‌هـرسـطرکـتاب
یـك‌روز‌بـر‌سـراعتـقـاد‌خـود‌مـیمـیریـم:)!
_شهـیدآرمـان‌عـلی‌وردی
#رفیق_شهیدم🙂💕
ـ ـ ـ ـــــ𑁍ـــــ ـ ـ ـ
@AFLAKIAN1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بله دوستان اینطوری که شهدا مارو یادشون نمیره ...😅🤍
یک قدم برای شهدا بردارید سفارشتون رو به آقا اباعبدالله میکنن😍⚘️🌱
#رفیق_شهید
#اباعبدالله
#امام_حسین
@AFLAKIAN1🌴
رفاقت‌شھدا‌چھ‌زیباست🌱
°
°زیبایی حس رفاقت را از شما یادگرفتم…
#رفیق_شهیدم
@AFLAKIAN1 ❤️
🌿♥️'! 〗

با کسانی بگرد که ؛
مجبورت کنن خودتو بکشی بالا !

#رفیق_خوب🌱
#رفیق_خوشبخٺ_مآ🌱
برادرے‌کھ‌جامآند

آن روز برادر مهدےباڪرے شهیدشدھ بود.
پیڪر حمید در میدآن جآ ماندھ بود.من هیچ چیزے در رفتار مهدے حس نڪردم.جوآن رعنایی بود.هیچ حس نڪردم،هیچ آثارے از غم در چهرھ او ندیدم.میخواستند جنآزھ برادر او را بیاورند اما نگذاشت..!
گفت؛اگر دیگران را توانستیـد بیاورید برادر من را هم بیآورید.♥️

بھ‌روآیت؛
حآج‌قاسم‌سلیمآنی🕊

@aflakian1💣
یڪ جایـے
لابه لایِ خنده‌های شیرین‌تان
دلم مانده انگار
سخت دلتنگــــم
مرا نه !
دلـم ♥️را دریابیـــد...

#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#رفیق_جانمـ

💕 ‌‌ʲᵒᶦɴ⇣•
|@aflakian1|نردبان‌آسمان
눈|🤍🎆|
مبنآی رفآقتشان
فقط قرب الهی بود🙂♥️🌱
#رفیق
#پسرونه

+ماشهادت دادیم که #شهادت زیباست↓

| @aflakian1 |
•|🖇🖤|•

°•🌱«عزیزان من
حالا دست‌هایی بلند شده
و زینب‌هایی غریب و تنها مانده‌اند
و حسینی در میدان نیست
. امیدوارم کسانی باشیم که راه او را ادامه دهیم
و از زینب‌های زمانه و حرم او دفاع کنیم...»

#شہید_بابڪ_نوری_هریس♥️
#رفیق_شهیدم 🌸
#نـࢪدبـاݧ‌آسـمـان🔗💕
@aflakian1
ما دختریم 🧕🏼
شهدایے ڪه ازشون ڪمک میخوایم ، جنس مخالفمون 🧔🏻
خب ما هم با استفاده از لفظ #رفیق_شهید داریم میگیم : من با این شهید بزرگوار دوستم …
مگه تو دین ما نمیگن : دوستے پسر و دختر گناهه ⁉️🚫
پس این نوع خطاب ڪردن اشتباهه !!
اما لفظ #برادر_شهید
شما وقتے برادر داشته باشید ، حامیتون هست 🍁
ڪمڪتون میڪنه 🌱
مواظبتونه و شما هم به عنوان خواهر ڪوچڪتر ، برادرتون رو الگوے خودتون قرار میدین 🧕🏼
ولے توے رفاقت ، رفیق الگو نیست …
همه جا ، رفیق حامے نیست …
رفیق مواظب نیست …
[شما هدفتون از ایجاد رابطه معنوے با شهدا ، تاثیر و الگو گرفتن از اونهاست ]
پس #برادر با #رفیق فرق داره و بهتره ڪه برادر شهیدے انتخاب ڪنیم...
#برادر_شهےد با #رفیق_شهید فرق داره
#آگاهی
حواسمون باشه ها☺️
ــــــــــــــــــــ🕊

↶【به ما بپیوندید 】↷
●━━━━━━───────
#خاڪےها
● °•| @aflakian1 |•° ●
ما دختریم 🧕🏼
شهدایی که ازشون کمک میخوایم ، جنس مخالفمون 🧔🏻
خب ما هم با استفاده از لفظ #رفیق_شهید داریم میگیم : من با این شهید بزرگوار دوستم …
مگه تو دین ما نمیگن : دوستی پسر و دختر گناهه ⁉️🚫
پس این نوع خطاب کردن اشتباهه !!
اما لفظ #برادر_شهید
شما وقتی برادر داشته باشید ، حامیتون هست 🍁
کمکتون میکنه 🌱
مواظبتونه و شما هم به عنوان خواهر کوچکتر ، برادرتون رو الگوی خودتون قرار میدین 🧕🏼
ولی توی رفاقت ، رفیق الگو نیست …
همه جا ، رفیق حامی نیست …
رفیق مواظب نیست …
[شما هدفتون از ایجاد رابطه معنوی با شهدا ، تاثیر و الگو گرفتن از اونهاست ]
پس #برادر با #رفیق فرق داره و بهتره که برادر شهیدی انتخاب کنیم...
#برادر_شهید با #رفیق_شهید فرق داره
#آگاهی

#برادرشهید🥀
ــــــــــــــــــــ🕊

↶【به ما بپیوندید 】↷
●━━━━━━───────
#خاڪےها
● °•| @aflakian1 |•° ●
#رفیقِ_شهید💕

+میترسم کاری کرده باشم که خدا توفیق خدمت را ازمن گرفته باشد...😔🍂



#از_شهدا_بیاموزیم

#نـࢪدبـاݧ‌آسـمـاٰݩ
@aflakian1
•|♥️|•
موقعی کـه تـو خیابون داشتم از یـه موضوعی کـه نباید، حرف میزدم
دم گوشم گفتــ : زشته ! هیچی نگو
گفتم: خدایا شکرتــ بابت این #رفیق
رفیقی کـه نمیزاره بـه گناه بیفتم
رفقای شـما هم همینطورین؟!
••

فرمول‌شـ♥️ـهادٺ:
کمۍ‌خلوص‌نیٺ+عمل‌پیش‌چشم‌خـُدا‌
نھ‌فقط‌جلوێ‌چشم‌خلق‌خدا✋🏼🍃

#شهید‌ابراهیم‌هادے
#رفیق_شهیدم
⚘﷽⚘

#حاج_آقا_پناهیان:👤

[هَر کی آرِزو داشتِه باشِه خِیلی خِدمَت کُنه
َهید میشِه...
یِه گُوشِه دِلِت پا بِدِه؛ ُهَدا بَغَلِت کَردَند...
ما بِه چِشم #دیدیم اینارُو
اَز این ُهدا مَدَد بِگیرید مَدَد گِرفتَن
اَز ُهدا رَسمِه
دَست بِذار رُو خاکِ قَبر َهیدو بِگو:
" ُسین جان بِه حَقِ این شَهید یِه نِگاه بهِ ما بُکُن..."


#رفیق_رفیقتو_دریاب
#یادشهدا_باصلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم


#ـــتاشهادتـــــ🕊

°•| @aflakian1 |•°
#بدون‌تعارفـ🙃🍂
یک‌اصلی‌بین‌دخترای‌مذهبی‌نما‌وجود‌داره
اینطوری‌که‌هرچی‌شهید
جوون‌تر،خوشگل‌تر،‌خوشتیپ‌تروجذاب‌تر،
برای‌رفاقت‌تا‌شهادت‌مناسب‌تر:)
#رفیق_شهیدم
#خادمـ_خاڪے
خاطرات_شهید_محسن_حججی😍💖

(قسمت_هفتم)

چند باری من را با خودش برد #اصفهان سر مزار #شهیدکاظمی.😍
آن هم با ماشین یا اتوبوس یا مثل این ها.
#موتور هوندایش شرایط آتیش می کرد و از #نجف_آباد می کوبید می رفت تا اصفهان.😎
یک ساعت یک ساعت و خوردهای توی راه بودیم به #گلزار که می‌رسیدیم دو سه متر قبل از مزار حاج احمد می ایستاد.😇
دستش را به سینه می گذاشت، سرش را خم می کرد و به حاج احمد #سلام می داد.🤗
بعد آرام آرام می رفت جلو.می نشست کنار قبر.
اول یک دل سیر #گریه میکرد. بعد می رفت توی عالم خودش انگار دیگر هیچ چیز و هیچ کس را دور و برش نمی دید. عشق میکرد با حاج احمد. کسی اگر نمی دانست که فکر می‌کردم محسن آمده سر قبر بابایش.
اصلا نمی فهمیدمش.😳🙄
با خودم می گفتم یعنی چه جور میشود آدم با کسی که توی قبر از بیشتر #رفیق باشد تا آنهایی که زنده اند و هر روز می بیندشان؟🙄
وقتی هم می خواستیم برگردیم دوباره دستش را به سینه می گذاشت و همانطور عقب می‌آمد انگار که بخواهد از حرم امامزاده‌ای بیرون بیاید.
نمی فهمیدمش واقعا نمی فهمیدمش.😞
♥️
مسئول #هیئت بزرگی توی اصفهان بودم یک بار آمد پیشم و گفت: "ببخشید من دوست دارم #خادم این هیئت بشم. ممکنه؟"🤩✌🏻
سخت گیری خاصی داشتم روی انتخاب خادمین هیئت هر کسی را قبول نمی‌کردم. اما محسن را که دیدم بلافاصله قبول کردم.😍
و #معنویت از توی صورتش می‌بارید نیاز به سوال و تحقیق و اینجور چیزها نبود.
رو کرد به من و گفت: "ببخشید فقط دو تا تقاضا." گفتم: "بفرمایید."😯
گفت: "لطفاً توی هیئت کارهای #سنگین و #سخت رو به من بدید. بعد هم اینکه من رو بزارید برای کارهای #پشت_صحنه. نمیخوام توی دید باشم." #اخلاص توی تمام کلمات پیدا بود. قبول کردم.
ماه #محرم که می شد هر شب با ماشینش از نجف آباد می کوبید و می‌آمد اصفهان هیئت.😯 ساعت‌ها خدمت می‌کرد و #عرق می ریخت غذا درست می کرد. چای درست میکرد. نظافت می‌کرد. کفش را جفت می کرد. ☺️
یک تنه اندازه ۱۰ نفر کار می‌کرد تا آخر شب ساعت ۱۱ دوازده می نشست توی ماشینش را خسته و کوفته راه افتاد سمت نجف آباد.😶
تا ۴۰ شب کارش همین بود بعضی وقت ها بهش می گفتم: "آقا محسن همه کارهای سنگین رو که تو انجام میدی خیلی داری اذیت میشی."😅
نگاهم میکرد لبخند می زد و می گفت: "حاجی اینا کار نیست که ما برای امام حسین علیه السلام انجام میدیم برای امام حسین علیه السلام فقط باید #سر داد!!!😔

بعضی موقع ها که توی جمع #فامیل میرفت سر به سرش می گذاشتند و دستش می انداختند.😒
به خاطر عقایدش،شغلش، ریشش، تیپ و قیافه اش، حزب اللهی بودنش، زیاد رفتنش به گلزار شهدا، ارادتش به #رهبری. می دانستم توی ذوقش می خورد می دانستم ناراحت می شود اما هیچ نمی گفت به روی خودش نمی آورد به همه آنها #احترام می گذاشت به تک تک شان.🤗💚
ΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠ
بعضی موقع ها #علی کوچولوی یک ساله مان را رو به رویش می نشاند.😌
نگاهی به علی می کرد و بعد شروع می کرد به #روضه خواندن و #گریه کردن و سینه زدن.😭
#مجلس تماشایی داشتند. مجلس #دونفره پدر و پسری.
بعضی موقع ها هم نصف شب صدای گریه و مناجاتش می‌آمد.😢
می‌رفتم می‌دیدم نشسته سر #سجاده اش و دارد برای خودش روضه می خواند.
می نشستم کنارش. آنقدر با سوز و گداز روضه می خواند که جگرم آتش می گرفت.😭💚
میگفتم: "محسن، بسته دیگه. طاقت ندارم."
روضه حضرت زهرا علیها السلام را که می خواند، دیگر بی تاب بی تاب می شدم. خودش را که نگو،بس که به نام بی بی #حساس بود و پای روضه هایش اشک می ریخت و ضجه می زد.😔😭👌🏻
یک شب هم توی خانه سفره حضرت #رقیه علیهاالسلام انداختیم.💝
فقط خودم و محسن بودیم.
پارچه #سبز ی پهن کردیم و #شمع و #خرما و مقداری خوراکی روی آن چیدیم. یک لحظه محسن از خانه بیرون رفت و بعد آمد.🙄
نمی دانم از کجا یک #بوته_خار پیدا کرده بود.
بوته را گذاشت کنار بقیه چیزها.😔
نشست سر سفره. #بغض گلویش را گرفته بود.
من هم نشستم کنارش. نگاه کرد به بوته خار.
طاقت نیاورد.زد زیر #گریه من هم همینطور.
دو تا یک دل سیر گریه کردیم.😭😭😭😭😭

#ادامه_دارد...
♥️|°•@mosaykazam
Ещё