「رِفـٰاقَت‌تا‌شَهـٰادٺ…!」

#تنها
Канал
Логотип телеграм канала 「رِفـٰاقَت‌تا‌شَهـٰادٺ…!」
@aflakian1Продвигать
338
подписчиков
15,5 тыс.
фото
2,7 тыс.
видео
4,1 тыс.
ссылок
« بســمِ‌اللھ❁‌‍» •᯽• براشہیدشدن اول بایدمثݪ شہدازندگےڪنێ(:♥️ •᯽• مطالب‌‌هدیہ‌محضرحضرت‌ #زهرا‌ﷺمیباشد🥺 کپی‌بࢪاهࢪمسلمون #واجب‌صلوات‌یادت‌نࢪه:)💕 •᯽• گــوش‌ج‌ـــان(:💛 ⎝‌➺ @shahide_Ayandeh313 •᯽• از¹³⁹⁴/¹⁰/²⁷خـادمیم🙂💓
🍃یک حدیث قدسی هست که آدم را از خجالت آب می‌کند:

خداوند تبارک و تعالی می‌فرماید:
ای كسی كه
وصال ما را ترک كرده‌ای،
برگرد...!
و ای كسی كه
بر جدايی از ما سوگند خورده‌ای،
سوگند خود را بشكن...!
ما ابليس را
برای اين از خود رانديم
كه بر تو سجده نكرد...
پس چقدر عجیب است...
كه تو او را
دوست خود گرفته‌ای
و ما را ترک كرده‌ای!!

📚بحرألمعارف، جلد ۲، فصل ۶۲

#تنها_رفیق_خدا
‎‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌

 •┈••✾🍃🍂🍃✾••┈•

@AFLAKIAN1
خاطرات_شهید_محسن_حججی😍💖
(قسمت_نهم)

😔قرار بود صبح اعزام شود سوریه. شب قبلش با هم رفتیم #گلزار_شهدا.
تا بخواهیم برسیم گلزار ، توی ماشین فقط گریه میکردم و اشک میریختم. دیگر نفسم بالا نمی آمد.😢
بهم می گفت: "صبور باش زهرا. صبور باش خانم."
میگفتم: "نمیتونم محسن. نمیتونم."😭
به گلزار که رسیدیم، رفتیم سر مزار "علیرضا نوری" و "روح الله کافی زاده". بعد از مقداری محسن پاشد و رفت طرف سنگ شهدای #جاویدالاثر.
گفت: "میخوام ازشون اجازه رفتن بگیرم."😌
دنبالش میرفتم و برای خودم #گریه میکردم و زار میزدم. برگشت.
بازویم را گرفت و گفت: "زهرا توروخدا گریه نکن. دارم میمیرم."😭
گفتم: "چیکار کنم محسن. ناآرومم. تو که نباشی انگار منم نیستم. انگار هیچ و پوچم. نمیتونم بهت بگم نرو. اما بگو با #عشقت چیکار کنم؟"😩
رفتیم خانه. تا رسیدیم کاغذ و خودکاری برداشت و رفت توی اتاق. بهم گفت: "میخوام #تنها باشم."
فهمیدم میخواهد #وصیت_نامه اش را بنویسد. مقداری بعد از اتاق آمد بیرون. نگاه کردم به #چشمانش. سرخ بود و پف کرده بود.
معلوم بود حسابی گریه کرده. 😭😭
✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿
روز اعزام بود. موقع خداحافظی. به پدر و مادرش گفت: "نذر کرده بودم اگر دوباره قسمتم شد و رفتم سوریه پاتون رو ببوسم."😍
افتاد و پای #پدر و #مادر ش را بوسید. بعد هم خواهرهاش رو توی بغل گرفت و ازشان خداحافظی کرد. همه #گریه میکردند.😭
همه #بیقرار بودند. رو کرد بهشان و گفت: "یاد بی بی حضرت زینب علیها السلام کنید. یاد اسیریش.😔یاد غم ها و مصیبت هاش.😭اینجور آروم میشید. خداحافظ."
✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿
رفتیم #ترمینال برای بدرقه اش. پدر و مادرم بودند و مامان خودش و آبجی هاش. علی کوچولو هم که بغل من بود.
تک تک مان را بوسید و ازمان خداحافظی کرد.
پایش را که توی اتوبوس گذاشت، یک لحظه برگشت. 😌
نگاهمان کرد و گفت: "جوانان #بنی_هاشم، #علی_اکبرتون داره می ره! "
همه زدیم زیر گریه. 😭😭😭
.
🍃💕💕💕💕💕💕💕🍃
هر روز محسن با #موتور می رفت به آن شش #پایگاه سر میزد. نیروها را خوب توجیه میکرد، ساعت ها به آن ها آموزش می داد و وضعیت زرهی شان را چک میکرد.😇👌🏻
چون توی #سفرقبل، دوره ی تانک تی ٩٠ روسی را گذرانده بود و به جز این تانک، از هر تانک دیگری هم خوب و دقیق سر در می آورد، نیرو ها رویش حساب ویژه ای باز میکردند.🙋🏻‍♂️ به چشم یک #فرمانده نگاهش میکردند.😲
بچه های #عراقی و #افغانستانی به غیر از کاربلدی و مهارت محسن، شیفته اخلاق و رفتارش هم بودند.😍💙
یک #جابر میگفتند، صد بار جابر از زبانش می ریخت.
خیلی از عصرها که محسن می رفت به پایگاه هایشان سر بزند، دیگر نمی گذاشتند شب برگردد.😑😄
او را پیش خودشان نگه می داشتند.
می‌گفتند: "جابر هم #عزیزدل ماست و هم توی این بیابان ،#قوت_قلب ماست."😍😇
✱✿✱✿✱✿✱✿✱
یکبار که توی خط بودیم، بهش گفتم: "محسن. هر بلایی بخواد اینجا سرمون بیاد. ولی خیلی ترسناکه که بخوایم #اسیر بشیم، بعدش #شهید بشیم."😖
نگاهم کرد. یک حدیث از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را برایم خواند: "مرگ برای #مومن مثل بوییدن یک #دسته_گل خوشبو است."😌👌🏻
خندید و گفت: "یعنی انقد راحت و آرام."
بعد نگاهی دوباره بهم کرد و گفت: "مطمئن باش اسارت هم همینه. #راحت و #آرام!"😉
✱✿✱✿✱✿✱✿✱✿
#عکس شهدای #مدافع_حرم نجف آباد را زده بود گوشه چادر. پشت سر هم. 🤗
بین آن عکس ها، یک جای خالی گذاشته بود. بچه های #حیدریون که میرفتند توی چادر، محسن آن جای خالی را نشان می داد و با #عربی دست و پا شکسته به آن ها میگفت: "اینجا جای منه. دعا کنید. دعا کنید هر چه زودتر پر بشه."😌
بچه های حیدریون با تعجب نگاهش میکردند. می‌گفتند:"این دارد چه می گوید؟"😳

ادامه_دارد...
#شهید_نوشت✒️

🌺"من ڪہ نتوانستم اما از تمام دوستان و آشنایان تقاضا مے ڪنم،

نگذارند #رهبر_انقلاب ،
#تنها و #مظلوم بماند...🌺

#شهید_مهدی_عزیزی🌼🍃

#نشروکپے‌مطالب‌ڪانال‌‌ڪاملاآزاد🌹🍃

+ماشهادت دادیم که #شهادت زیباست↓
| @aflakian1 |
#شهید_نوشت✒️

🌺"من ڪہ نتوانستم اما از تمام دوستان و آشنایان تقاضا مے ڪنم،

نگذارند #رهبر_انقلاب ،
#تنها و #مظلوم بماند...🌺

#شهید_مهدی_عزیزی🌼🍃

#نشروکپے‌مطالب‌ڪانال‌‌ڪاملاآزاد🌹🍃

+ماشهادت دادیم که #شهادت زیباست↓
| @aflakian1 |
ما همیشه فکر میکنیم شهدا یه کار خاصی‌کردن ....
نه رفیق ..
خیلی کارهارو نکردن که شهید شدن ...

#شهید_حسین_معز_غلامی
#تنها_ترین_سردار 🌹

+ماشهادت دادیم که #شهادت زیباست↓
| @aflakian1 |
#شهیدان سخت دلتنگ و غریبم...😔
#خمار جرعه ای امن یجیبم...

شهیدانِ خدایی #بیقرارم...😰
#خدایا طاقت ماندن ندارم...💔

چه تنها مانده ام #افسرده بر خاک...😞
شما رفتید تا #افلاک چالاک...

مرا #تنها رها کردید و رفتید...😣
به #حسرت مبتلا کردید و رفتید...

شما رفتید و من اینجا #غریبم...😫
زفیض #سرخ مردن بی نصیبم....

#شهادت!!! ای شهادت ناز شصتت!!!❤️
تأسی کن مرا #قربان دستت...

+ماشهادت دادیم که #شهادت زیباست↓

| @aflakian1 |
#شهیدان سخت دلتنگ و غریبم...😔
#خمار جرعه ای امن یجیبم...

شهیدانِ خدایی #بیقرارم...😰
#خدایا طاقت ماندن ندارم...💔

چه تنها مانده ام #افسرده بر خاک...😞
شما رفتید تا #افلاک چالاک...

مرا #تنها رها کردید و رفتید...😣
به #حسرت مبتلا کردید و رفتید...

شما رفتید و من اینجا #غریبم...😫
زفیض #سرخ مردن بی نصیبم....

#شهادت!!! ای شهادت ناز شصتت!!!❤️
تأسی کن مرا #قربان دستت...

+ماشهادت دادیم که #شهادت زیباست↓

| @aflakian1 |