🍁 قتل داریوش مهرجویی و همسرش چگونه باعث افغانستیزی شد؟
✍🏻 لیلا فرهادی:
در پیِ پوشش غیرمسئولانه خبر قتل داریوش مهرجویی و همسرش، ادبیات ضدافغان و نژادپرستانهٔ بسیاری از کاربران در شبکههای اجتماعی یک سؤال بزرگ مطرح کرد: وظیفهٔ رسانهها در پوشش اخبار چیست؟ آیا نباید از ادبیاتی پرهیز کرد که به شکلی نالازم باعث بروز اختلاف میشود؟
حادثهٔ تلخ قتل داریوش مهرجویی و همسرش به یک انگارهٔ اخلاقی در جامعه دامن زد. در پیِ این قتل، در رمزگشاییِ حادثه به نوشتهای قدیمی از همسر مهرجویی در شبکههای اجتماعی استناد شد. در پست اینستاگرامیِ همسر مهرجویی، که ظاهراً به تاریخ ۱۵ مهر امسال برمیگشت، او از یک حادثه در ساعت ۸ شب خبر داده بود که فردی با چاقو آنها را تهدید کرده که «لهجهٔ ایرانی» نداشته است.
موضوع افغانها چگونه در حادثهٔ قتل مهرجویی و همسرش مطرح شد؟
یکی از رسانهها یک روز قبل از حادثه از قتل فجیع و دردناک مهرجویی و همسرش، در بازنشر این پست اینستاگرامی، لهجهٔ غیرایرانی را بهمنزلهٔ «افغان»بودن فرد تهدیدکننده در نظر گرفته و این نظریه را منتشر کرد. پس از آن پست، قتل مهرجوییها، بهشکلی نالازم و البته نسنجیده، به توییت هشدار همسر مهرجویی «کوت» شد! و بعد از حادثه این پست یک بار دیگر بهعنوان سندی دال بر هشدار قبلیِ خانواده نسبت به وجود یک تهدید در چند رسانه دستبهدست شده و بهطور طبیعی، فرضیهٔ افغانبودن قاتل با استناد به
تفسیر یک رسانه، به فرضیه غالب تبدیل شد، درحالیکه موضوع مهاجران افغان هیچ ارتباطی به این ماجرا نداشت.
موضوع مهاجرت بیرویه، افغانها یا افراد هر کشور دیگر، موضوعی نگرانکننده است، که در جای خود باید بر آن تأمل شود، نه آنکه در میانهٔ حادثهای تلخ، دو موضوع به یکدیگر پیوند بخورد؛ صرفاً به این دلیل که کسانی مخالف مهاجران در ایران هستند! به همین دلیل بود که نخستین اثر وضعی این نوع خبررسانی تقویتِ ادبیات «نژادپرستانه» و «افغانستیزانه» در جامعه بود. برخی کاربران شبکههای اجتماعی با هشتگ «اخراج افغانی» در حال بازتولید ادبیات نفرتپراکنانه و نژادپرستانه علیه افغانهای ساکن ایراناند.
این ادبیات البته چیز جدیدی نیست. با موج جدید مهاجرت افغانها به ایران بعد از بازگشت طالبان به قدرت، موجی از افغانستیزی و
نژادپرستی در ایران به راه افتاد که با انتشار تصاویر یا خبرهای منفی در ارتباط با افغانهای ساکن ایران تکرار میشود. رسانهها در تقویت موج
نژادپرستی یا قرارگرفتن این اخبار در مسیر درست و اخلاقی مؤثرند و، در واقع، عیار انسانیت و مسئولیتپذیریِ رسانهها در زمانهٔ همین ابهام، هیجان و چنددستگی است که مشخص میشود، نه روزگار ثبات.
در نگاه اول، کسانی که خواسته یا ناخواسته به ادبیات نژادپرستانه دامن زدند اقدامی غیرحرفهای کرده بودند. اما واقعیت آن است که بهتر است بهجای «غیرحرفهای» از عبارت «بیمسئولیتی اجتماعی» سخن بگوییم.
حرفهایترین رسانههای جهان هم از این دست اتهامات بری نبودهاند. در جریان حملهٔ روسیه به اوکراین، ابررسانههایی همچون «سیبیاس» و «بیبیسی»،
نژادپرستیِ خود را نشان دادند. سیبیاس در توضیح وخامت وضعیت اوکراین
گفته بود «اوکراین جایی شبیه به عراق با افغانستان نیست ... در اینجا مردمی تقریباً متمدن و تقریباً اروپایی زندگی میکنند که انتظار چنین وضعیتی را نداشتهاند» یا بیبیسی در گزارشی گفته بود از حملهٔ روسیه به اوکراین بهشدت ناراحت شده بود، چون اوکراینیها «مردم اروپایی با چشمان آبی و موهای بلوند هستند که کشته میشوند.»
در رسانهها، نمونههای بیشماری وجود دارد که نشان میدهد چگونه گروههای نژادی از طریق بازیهای کلامی، در جامعه به حاشیه رانده میشوند. استفاده از این زبان، بینندگان را به این باور میرساند که یک گروه بهدلیل نژاد یا قومیت، ذاتاً محکوم هستند.
وظیفهٔ رسانهها در پوشش اخبار چیست؟نیمنگاهی به رسانههای معیار نشان میدهد جهان عمدتاً زمانی به بحرانها اهمیت میدهد که این بحران زندگیِ سفیدپوستان را تحت تأثیر قرار دهد. در ایران این رویکرد به گونهای دیگر عمل میکند. [...]
مسئولیت اجتماعیِ رسانه توزیع و تقویتِ برابری است. بهزعم «مالکوم ایکس»، فعال حقوق بشر در آمریکا، «رسانه قدرتمندترین موجود روی زمین است. آنها این قدرت را دارند که بیگناهان را مجرم جلوه دهند و مجرمان را بیگناه کنند، و این قدرت است. زیرا آنها ذهن تودهها را کنترل میکنند.»
رسانه میتواند منتقد سرسخت حضور مهاجران باشد، اما این دقت لازم است که خبرنگاران بدانند که کلمات قدرتمندند و پیامهایی که مخاطب از رسانهها دریافت میکند اغلب نادیده گرفته میشوند. ما باید در برابر پیامهایی که این نابرابریها را بازتولید میکنند هوشیار باشیم.
© از:
رویداد ۲۴ (
۱۴۰۲/۷/۲۵) |
#رسانه #نژادپرستی