🍁 زن را نگوییم «سیاهسر» ✍🏻 یعقوب یسنا:
در نخستین برخورد به واژهٔ «سیاهسر» شاید بگویید که یک اتفاق زبانی است و معنا و پیامدهای خاص فرهنگیِ مردسالارانه و زنستیزانه را در پی ندارد. درصورتیکه به خود زحمت بدهیم و به تعبیرهای «سیاهسر» در مناسبات زبانی ــ فرهنگیِ جامعهٔ خود توجه کنیم، میدانیم که یک اتفاق زبانی ساده نیست، بلکه دارای بارهای معنایی ــ فرهنگیِ مردسالارنه و زنستیزانه است.
از خود بپرسیم «سیاهسر» مصداق و نشاندهندهٔ چیست؟ نشاندهنده و مصداق جنس نیست. پس «سیاهسر» در زن به چه اشاره میکند؟ اگر قرار باشد که بگوییم به موی زن اشاره میکند درست نیست، زیرا از زنان کرده سر و روی مردان موی بیشتر دارد و سیاه است. غیر از بینی و دور چشم مردان، دیگر همه روی و سرش موی دارد؛ بنابراین از این نگاه، «سیاهسر» بیشتر مصداق مردان است تا زنان.
سیاهسر خواندهشدن زنان یک اشارهٔ مصداقی نیست، بلکه برخورد فرهنگی به مفهوم زن است. یک مثال ساده ارایه میکنم که میتواند قابل تأمل و اندیشه باشد: به ریش،
بروت و موی صورت مردان «محاسن» گفته میشود. محاسن جمع حُسن است؛ یعنی خوبیها و نیکوییها. درحالیکه هنوز ریش مردان سفید نشده یا حتی ریش خود را میتراشند اما به مردان بهعنوان بزرگان «محاسنسفیدان» گفته میشود.
اصطلاح
محاسنسفیدان و
سیاهسر را کنار هم بگذاریم، به معنای فرهنگیِ این دو اصطلاح پی میبریم. چرا
سیاهسر؟ چرا
محاسن؟ سر زن
سیاه خوانده میشود؛ سر و موی صورت مرد
محاسن گفته میشود. متوجه میشویم که محاسن و سیاه، جنبهٔ تقابلیِ سعد و نحس دارد. «سر» نمایندگی از کلیت وجود انسان میکند. میگوییم «سرش را از دست داد.» یعنی از بین رفت. «سر» در واژهٔ
سیاهسر بهصورت مجازی معادل
زن است.
سیاه را مقابل
سفید بگذارید. از نظر مفهومی هرچه سیاه است به بدی و زشتی تعلق دارد و هرچه سفید است به نیکی و خوبی تعلق دارد. در این ساختار دوتایی سیاه و سفید، مرد جانب سفیدی و زن جانب سیاهی قرار میگیرد. در مناسبات فرهنگیِ جامعههای مردسالار و سنتی، حضور زن در بسیاری از مناسبات اجتماعی ممنوع است. چرا ممنوع است؟ برای اینکه زن سیاهسر است. سیاهسر در فرهنگ مردسالار نحس معنا میدهد.
به یاد دارم موقعیکه پدرم رمهاش را به آغیل پایین میکرد، نباید سیاهسر نخستین کسی میبود که وارد رمه میشد. باید مردان خانواده وارد رمه میشدند. بعد بنا به ضرورت اگر لازم میشد، سیاهسران وارد رمه شده میتوانستند. اینکه چرا زن باید برای نخستینبار وارد رمه نشود واضح و معلوم بود که سیاهسر است؛ سیاهسر نحس بود؛ به تعبیر و باور فرهنگیِ مردسالارانه، حضور سیاهسر در بین رمه، موجب میشد که رمه دچار آفت شود.(یسنا، ۱۴۰۰: ۲۸ ــ ۲۹)
اگر دقت کنیم سیاهسر گفتن زن بار معناییِ حقارت و کمبینی دارد:
سیاهسرهای بیچاره؛
سیاهسران را یکجا بنشانید؛
خوبه که سیاهسر همراهت نیست؛
سیاهسر بار شیشه است؛
سیاهسر را چه به کار مردان؛
سیاهسر باید خانه باشد؛
گناهش نیست، سیاهسر است؛ (همان: ۳۰)
پس از هزاران سال ما هنوز براساس همان مفاهیم که ذهن انسان بدوی ایجاد کرده است میاندیشیم. اینکه زن را
سیاهسر میگوییم و مردان را
محاسنسفید بیانگر دستهبندیِ مفهومسازی براساس ذهنیت بدوی است. نتیجه این میشود که هرچه نحس و بدی به سیاهسر تعلق میگیرد و هرچه نیکویی و خوبی به مَرد.
اگر بخواهیم از این سادهانگاری عبور کنیم باید در درون زبانی که زندگی میکنیم بیندیشیم و تفکر کنیم، زیرا مناسبات معنادار و فرهنگی مناسبات زبانی است. این مناسبات زبانی را باید مورد انتقاد و روشنگری قرار داد تا ساختار تقابلی فرهنگیِ خوب/ بد زبان دچار تحول شود. زن را نگوییم
سیاهسر. زن را باید بگوییم «بانو»، «خانم». بهتر از همه، اسم زنان را بگیریم. (همان: ۳۰ ــ ۳۱)
در فرهنگ زبانیِ ما حتی زن گفتن بار معناییِ منفی و تحقیربرانگیز و اهانتآمیز دارد. در واقع، زنگفتن دشنام است. اگر مناسبات فرهنگی واژهٔ
زن را در زبان جامعهٔ خود بررسی کنیم، متوجه میشویم انواع برچسبهای زشت و ناروا به واژهٔ
زن ربط داده شده است که ناشی از ساختار فکریِ بدویِ فرهنگ جامعهٔ مردسالارانهٔ ماست. (همان: ۳۱)
بنابراین بهتر است به زنی که شریک زندگی ماست «همسر» بگوییم. همسر بار معنایی مثبت دارد. زن را در موقعیت فرودست قرار نمیدهد؛ بهعنوان شریک زندگی برابر و معادل مرد دانسته میشود. درصورتیکه بخواهیم در فرهنگ و زبان غیرجنسیتزده، غیربدوی و مردسالارانه زندگی کنیم، باید در چگونگیِ کاربرد واژگان در زبان توجه کنیم تا تمرینی برای تحول در ساختار ذهنیِ بدویِ تقابلی و مردسالارانهٔ ما شود. (همان: ۳۲)
📚 یسنا، یعقوب. (۱۴۰۰).
زننامه: نقد گفتمان پدرسالار. کابل: انتشارات مقصودی.
📝 پسنوشت: در افغانستان، به زنان «سیاهسر» میگویند.
#️⃣ #زنان #حقوق_زنان #آسیبشناسی