.
🔰كلاس ها وكارگاه هاى آزادِ
هنر و علوم انسانى مؤسسه پژوهشی،آموزشی و مطالعاتی آکادمی شمسه
💢ترم زمستان ١٤٠۰
(آنلاين)
دکتر
#هلیا_دارابینقد زیست محیطی
نقد بومشناختی (Ecocriticism) رابطۀ فرهنگ و طبیعت را در کانون قرار میدهد. در پرتو این نظریۀ نوخاسته، منتقدان بومنگر بر آناند تا رشتههای نقد ادبی و تاریخ هنر را به مسیری دیگر اندازند و ابعادِ بومشناختیِ مغفولمانده و ناخودآگاهِ آنها را بکاوند، و از این طریق منتقدان و مورخان را دعوت کنند تا بیش از پیش مباحث زیستمحیطی را مد نظر قرار دهند. این شاخۀ نظری بدین امر عطف توجه میکند که چگونه بازنمایی هنری و ادبی با جهان فرهنگی و سیاسی در مداخله است. تداخل سپهرهای علم و هنر، بار اخلاقی و وجدانیِ آثار هنری، مادیت این مواد و در مجموع، رد پا و تبعات آفرینش هنری (اعم از مادی و معنوی) بر جهان طبیعی، از جمله مباحث این شاخۀ نوپا است.
نقد بومشناختی جوانترین شاخه در میان جریانهای تجدیدنظرطلب است که طی چند دهه گذشته بر نقد ادبی و هنری و در افقی وسیعتر کل علوم انسانی تاثیرگذار بودهاند. این رویکرد در دهه 1990 به جریان افتاد و این زمانی بود که شماری از متفکران مطالعات ادبی از خود پرسیدند که ادبیات با درک ما از چگونگی رخداد بحران محیط زیست چه نسبتی دارد و چگونه ممکن است در آن سهیم باشد.
این نظریۀ جدید ما را فرامیخواند تا به بازنگری در هر نوع دیگری از نقد بپردازیم. در حیطۀ نقد ادبی این نظریه با دیدگاههای پساساختارگرا و نظریههای زبان درگیر میشود و منظری بهکلی تازه برای خوانش آثار ادبی پیش مینهد. از این منظر، نقد بومشناختی این باور را که همهچیز برساختۀ اجتماعی یا زبانی است، رد میکند؛ و این مفهومی است که بیشتر نظریههای ادبی بهطریقی بدان باور دارند. از منظر منتقد بوممحور، طبیعت واقعاً در بیرون از ما و ورای ما موجود است و قرار نیست به عنوان یک «مفهوم» در گیومه محصور و به بحث گرفته شود. بنابراین نمیتوانیم طبیعت را به یکی از مفاهیمی که در دل تجربۀ فرهنگیمان درک میکنیم (مثل تصوری که درباره خدا داریم و آن را بر کل جهان میتابانیم)، تقلیل دهیم.
نکتهای که نقد بومشناختی بهکرات به آن اشاره کرده این است که برای نخستین بار در تاریخ بشریت، دیگر هیچ طبیعت بکر حقیقی بر روی این سیاره وجود ندارد، زیرا تمامی مناطق تحت تأثیر گرم شدن تدریجی کره زمین و سایر مسائل «انسانمحور»، از جمله پسماندهای سمی و تشعشعات اتمی قرار گرفتهاند. امروز این بحران به جایی رسیده است که باید تصدیق کنیم که مسائل مربوط به جنسیت، نژاد و طبقه اجتماعی دیگر نمیتوانند کل گسترۀ دغدغههایی را که ادبیات و نقد باید به آنها بپردازند اشغال کنند. تلاش برای اصلاح نابرابریها در حوزه جنسیت، نژاد و طبقه اجتماعی هدفی ستوده برای منتقدان و نظریهپردازان است، اما این واقعیت را نمیتوان ندیده گرفت که ایجاد اصلاحات در این حوزهها به معنای آن نیست که میتوانیم از فجایع طبیعی جلوگیری کنیم. در غیر این صورت انگار که با تمام قوا تلاش میکنیم تا مناسبات جنسیتی، نژادی، و طبقاتی را در بین خدمه کشتی تایتانیک حل و فصل کنیم، حال آن که کل کشتی با سرعت به سوی کوه یخ میتازد.
#آکادمی_شمسه#مؤسسه_پژوهشی_آموزشی_مطالعاتی_شمسهwww.instagram.com/academyshamsehwww.academyshamseh.com@academyshamseh