آكادمى شمسه

‍ ■ مراد #هگل از دیالکتیک چیست؟

او می‌گوید دیالکتیک هم نهاده مقابل ها یا ضدهاست

هر مفهوم که ما درباره آن می اندیشیم در آغاز, محدودیت های خود را به ما نشان می دهد

و به ضد یا مقابل خود به نفی خود تحول می‌یابد در نتیجه دیالکتیک به معنای #هراکلیتی

تقابل تصادم قطبیت یا تضاد تمامی تفکر انسانی را توصیف می کند...

▪️اگر ما نظریه دیالکتیک #هگل را با دیالکتیک #افلاطون مقایسه کنید تفاوت های برجسته ای می‌یابیم

۱ .. در حالی که برای افلاطون دیالکتیک چونان بالاترین تراز معرفت هدف اش محو تناقض‌هاست
در نزد هگل تضادرا هرگز نمی توان رفع کرد
به نظر هگل خود طبیعت تفکر عقلانی و بدینگونه همان خود طبیعت است

۲/ برای افلاطون دیالکتیک حقیقت تغییر ناپذیر و ساکن صور یا (مثل) را عرضه می‌کند
در حالی که برای هگل دیالکتیک حقایق پویا و متغیر مفاهیم و به بار میاورد

۳/ برای افلاطون دیالکتیک صوریا مثل عرضه می‌دارد که عقلانی و بی زمان هستند نه از جهان پدیدار

بلکه از جهان معقول نشات میگیرند
و قلمرو فراگذارنده حقیقت را فرو می نماینند

اما برای هگل حقیقت مفهومند در درون اشیاء موجود در فرآیندهای متغیر جهان و درقید زمان اند,,


▪️به رغم تفاوت های مهم میان افلاطون و هگل برسرنظریه دیالکتیک توافق های مهمی هم میان آنها هست

۱/هر دو به دیالکتیک چنان بالاترین تراز شناخت می‌ نگرند بدین لحاظ که در پی درک واقعیت بصورت مبنا قرار دادن حقایق مفهوم دار عقلانی اند هر دو به دیالکتیک را چونان رویکرد عالی تر و عمیق تر از ادراک
حسی یا روش فهمیدن که علم به آن عمل می کند به واقعیت می نگرند

۲/هگل مانند افلاطون از روش دیالکتیک برای بنای فلسفه کلیت بخشنده بزرگی استفاده می‌کند که در آن مفاهیم عقلانی تمامی جوانب واقعیت را در کل واحد و مرتبط و معناداری سازمان می‌دهند

و ترکیب می‌کنند دیالکتیک هم یک خصلت اساسی خود واقعیت است و هم روشی برای فهم واقعیت ,,

👤 #لاوین
📚 #از_سقراط_تا_سارتر

www.academyshamseh.com

.
🔰كلاس ها وكارگاه هاى آزادِ
‎هنر و علوم انسانى
مؤسسه پژوهشی،آموزشی و مطالعاتی آکادمی شمسه
💢ترم تابستان ١٤٠۰
(آنلاين)
دپارتمان فلسفه آکادمی شمسه
دکتر #میثم_سفید_خوش

پدیدارشناسی روح:
گام های آگاهی، خودآگاهی و خرد
پدیدارشناسی روح (Phänomenologie des Geistes) چگونه دانشی است؟ عمارتی الهیاتی است؟ نظامی شناخت شناسانه است؟ نوعی فلسفه ی سیاسی ـ اجتماعی؟ چهارچوبی منطقی متافیزیکی برای فلسفه؟ رمانی تعلیمی؟ یا دانش نامه ای مرکب از همه ی اینهاست؟. راستی، برای همه ی این پاسخ ها شواهدی هست که شارحانی را مجاب کرده تا با آن به تفسیر چیزی به نام ساختمان پدیدارشناسی اقدام کنند. ولی احتمالاً استعاره ی "ساختمان" و "بنا" برای فهم نگرش تاریخی هگل در تکوین یک دانش چندان مناسب نباشد. نحو اندیشیدن هگل اینگونه نیست که بنیادهایی بگذارد و روی آنها دیوار و سقفی بگذارد. ماجرا ماجرای یک رشد است که در آن گام هایی، هر یک به اندازه ی دیگری مهم، برداشته می شود و نخستین روشنایی ها و اطمینان ها تنها با زدودن اطمینان های خام اولیه و تنها در پایان هر گام حاصل می شوند ولی بی درنگ همان ها نیروی حرکتی دوباره و گامی نو می شوند. ازآنجاکه تنها از راه جستجوی این فرایندِ رشد است که من و شمای جستجوگر هم رشد می کنیم نباید از الگوهای هندسی ساده برای فهم و بیان آن استفاده کنیم. ما در خوانش پدیدارشناسی روح به این ترتیب ابتدا پیش گفتار(Vorrede) را رها می کنیم تا در آخر بدان بازگردیم. ما با درآمد (Einleitung) آغاز می کنیم و سپس گام به گام از آگاهی(Bewusstsein) با طنین شناخت شناسانه اش تا خودآگاهی (Selbstbewusstsein) با طنین سیاسی اجتماعی اش و از آنجا تا خرد (Vernunft) با طنین علم شناسانه اش را تجربه می کنیم. در همین سه گام نخستین بزرگ ترین دشواری آشکار می شود: پدیدارشناسی روح با این تجارب همه سویه، که یادآور تجارب همه نوع آگاهی واقعی و زنده است، چگونه دانشی است؟
#هگل #آگاهی #خود_آگاهی #پدیدارشناسی #روح #پدیدارشناسی_روح #خرد
#آکادمی_شمسه #مؤسسه_پژوهشی_آموزشی_مطالعاتی_شمسه
www.instagram.com/academyshamseh
www.academyshamseh.com
@academyshamseh