#احمدرضا_احمدی ۱
از احمدی تا کودکی و کانون
در این ساعاتی که از درگذشت
احمدرضا احمدی شاعر نامآشنا گذشت؛ کانالها و صفحات مجازی را که دنبال میکردم اشعاری از
احمدی منتشر شد که ویژگیهای مشترک داشتند: رویاهای خاطرهگونه، سادگی، صمیمیت و معصومیتی از جنس کودکی.
حال و هوای کودکی همیشه در نگرش و افکار او جاری بود و این اتفاقی نیست؛
احمدی بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود و همین کار خودش بهترین بیمه برای ادامه حیات حال و هوای کودکی، درون او بود؛ معمولا ما کسانی را که زیادی مثل کودکان باشند آدمهایی بیخیال میدانیم ولی بزرگسالانِ کودکمسلک از همه پُرخیالترند و به خیال و رویا آغشتهترند؛ مربیان و کارکنان کانون به خوبی این آموزه فروید را فهمیده و چشیدهاند که کودکی متن است و مراحل بعدی عمر حاشیهای بر این متن؛ بنابراین خودشان بیشتر در کودکان و حال و هوای آنان غرق میکنند تا بیشتر درگیر متن شوند و هوشمندانه از حاشیههایی که دیگران متن میپندارند دوری میکنند.
@aarrf"
احمدرضا احمدی:
چه کسی میدانست...
ما بعد از خداحافظی به چه چیز مبتلا میشویم؟"او بعد از هر خداحافظی به کودکی مبتلاتر شد! او پس از خداحافظی از کرمان و آمدن به تهران به خاطر مداوای پدرش، پس از اخراج از بخش تبلیغات شرکت بهشهر( که بعدش دوره انیمیشن را در آمریکا گذراند)، بعد از ازدواج و خداحافظی با تجرد، پس از بازنشستگی از کانون او به یک چیز مشترک مبتلاتر شد و آن کودکی بود؛ نشان به آن نشان که هر چه جلوتر رفت شعرش از پیچیدگی به سادگی گرایید یک سادگی از جنس کودکی.
فروغ در نامهای به
احمدرضا او را طوری توصیف میکند که زلالی و لطافت کودکانهی ذهن و نگرش او عیان شود:
خیلی خوشحالم که رفتهای به جایی که نشانی از این زندگی قلابی روشنفکری تهران ندارد.
برای تو که هوش و ذوق فراوانی داری و همچنین معصومیت و پاکیزگی فراوان، و همچنین ذهنی پاک و تأثرپذیر، یک دوره زندگی مستقل و دور از این جریانهای مصنوعی و کم عمق، بهترین زمینه و پشتوانۀ تکامل میتواند باشد.(مجموعه نوشتهها و گفتگوهای فروغ، نشر تنویر)
حتی در شعرهای گنگ یا پیچیدهی
احمدی هم نشانی از کودکیست که رضا براهنی آن را به نیکی آشکار میکند:
"شعر
احمدی برخورد صمیمیت با سوءتفاهم است... شعر
احمدی مثل قصهیی است که بچه پس از شنیدن از مادرش بخواهد با زبان بیزبانی قصه را برای مادرش تعریف کند... این قصهها بیشباهت به زمزمۀ یک کودکِ خیالپرداز در یک اتاق تنها نیست... دنیای
احمدی دنیای زیباییهای قراردادی با ابعاد قراردادی نیست. اشیای
احمدی، به هیئتی قراردادی به چشم نمیخورند. و
احمدی در مورد شکل اشیاء و برداشت در کلام عیناً مثل آدمی است که روی دستهایش راه میرود و از پائین که نگاه میکند ابعاد آدمها و اشیاء را باژگونه میبیند...!
احمدی از دو نیمکرۀ مجزا ساخته شده است که یکی روشن و دیگری تاریک است که جفتش هنوز نیامده است، و با این وضع که پیش میرود گویا تا قیامت هم نخواهد آمد..."(تاریخ تحلیلی شعر نو، نشر مرکز)
سال ۱۳۴۶ گفتگویی بین چند چهره نامدار ادبی در حضور خود
احمدی درباره شعرش انجام میشود که
احمدی به جای جوابهای دقیق و منطقی، پاسخهای کودکانه و سرخوشانه میدهد، بلاخره هم به سیم آخر میزند و با بیقیدی کودکانه میگوید:
"ولم کنید آقا! وزن و بافت و انسجام ربطی به شعر من ندارد. شما میخواهید فقط از قواعد شما پیروی کنم."(گفتگوهای بازار؛ نشر فرهنگ ایلیا)
راستش آقای احمدی ما شما را ول نمیکنیم آقا!
شما برای ما شاعرانگی، زلالی، صمیمیت، آرزو، رویا، حسرت، معصومیت از دست رفته و کودکی را تواَمان زنده میکنی!
@aarrf
#علیرضا_سیفآقای دغدغه