#قاب_بهشتیاز میان کوچه های قدیمی بیرجند و در یک عصر بارانی، به خانه ی قدیمی و باصفای دوست و همرزم شهیدم رفتم. مادر مهربان و صبورش پذیرایمان شد. دو جوان رعنایش به فاصله ی یکسال شهید شدند.
شهید سید احمد رحیمی از عزیزترین دوستانم بود. سال پنجم پزشکی بود که به شهادت رسید و حالا: این گواهی دکترای افتخاری اوست که بدون تاریخ، بر دیوار خانه ی قدیمی می درخشد.
عشق به مردم،چهره آرام و روح بلند و کلام دلنشین سید احمد هیچ گاه از ذهنم زدوده نمی شود و خدا را شاکرم که توفیق آشنایی و دوستی با او را نصیبم کرد. فرمانده ای که چنان زیست که خدایش می پسندد و آن گونه شهید شد که آرزویش بود.
دکتر رحیمی یا سید احمد، جزو فرماندهان مهم جنگ بود؛اما با آن عزیز برخوردهای زشتی کردند،از نوعی که متاسفانه امروز هم شاهدش هستیم. در اوج مظلومیت و نجابت، بی مهری های فراوان دید و عده ای افراطی،حتی دیانت او و دوستانش را زیر سوال می برند.
قبل از انقلاب کتاب های استاد مطهری را ترویج و با منطقی محکم، با گروه های الحادی برخورد می کرد. عمیق و جریان شناس و آینده بین بود.بعد از انقلاب، با او و تعدادی از بچه های بیرجند برخوردهای زشتی شد، تا اینکه، جبهه پناهگاه آن ها از بدزبانی ها و بداخلاقی ها شد.
سید احمد یکی از شهدای مظلوم انقلاب بود؛ چه بسا چون سالار شهیدان مظلوم سید محمد بهشتی. او اگر امروز بود،قادر بود گره های زیادی بگشاید. و امشب که با او یاد می کنم؛شب شهادت مادرش صدیقه ی طاهره،فاطمه زهرا(س)است.
وقت خداحافظی مادر شهید با هدیه ی ارزشمندی بدرقه ام کرد.یک جلد کلام الله مجید و قاب عکس دوست و همرزم شهیدم
✍نوشته ای از دوست شهید
🥀 #کانون_شهدا 🕊 #پلاک┅═
🌹⚜🇮🇷⚜🌹═┅
🆔 @Zaraban_Bums