📍در نشست غفلت علوم اجتماعی مطرح شد :
حيات
#تهيدستان_شهري در ايران با سخنراني
#فاطمه_صادقي و محمد
#مالجوبحث درباره تهيدستان شهري در علوم اجتماعي ايران مغفول واقع شده است.
#زيست_غير رسمي_زنان تهيدست در ايران:
#فاطمه_صادقيپژوهشگر علوم سياسي و زنان
@womenwatcher📍بخشي از اطلاعات من بر اساس دادههايي است كه خودم گردآوري كردهام و قديميتر است و بخشي ديگر مبتني بر رساله عليرضا صادقي با عنوان زيست روزمره تهيدستان شهري است كه مبتني بر سالهاي اخير است. در اين بحث ميخواهم مطرح كنم كه تهيدستي نظاممند زنان را بايد در مفهوم زيست غيررسمي بررسي كرد. در اين بحث زيست غيررسمي را نه فقط در چارچوب نوليبراليسم و سياست آزادسازي اقتصادي بلكه در ارتباط با حكومتمندي ميبينم، زيرا معتقدم اين جنبه دوم كمتر در آثار مرتبط علوم اجتماعي ما ديده ميشود، دليل اين غفلت نيز فراتر از ضعفهاي روش شناختي و نظري اين است كه به نظر من علوم سياسي و به درجات كمتري علوم اجتماعي ايران تحت سيطره اتاتيسم (دولت محوري) و رويكردهاي وابسته به آن از جمله گفتارهاي توسعه قرار دارد. به همين دليل در مواجهه با آسيبي چون تهيدستي عمده مشكل را نه سياست (politics) بلكه در سياستگذاري (policy) ميبينيم. نتيجه بحث من اين است كه هر چند فرآيندهاي حكومتمندي با فرآيندهاي آزادسازي اقتصادي و نوليبراليسم تلاقي ميكنند و بر هم اثر همافزا دارند، اما در واقع مستقل از هم عمل ميكنند. بنابراين بايد براي حكومتمندي شان ويژهاي قايل شد و در مورد تحقيقات فرودستي در ايران و به خصوص زيست غيررسمي آن را در نظر گرفت. حكومتمندي ميتواند اشكال متفاوتي هم چون نوليبراليسم يا سوسياليسم داشته باشد و هر يك از اين اشكال ميتوانند صورتهاي خاصي از زيست غيررسمي را توليد كنند.
موضوع فقر زنان امر جديدي نيست و در بسياري از گفتارهاي توسعه موضوع فقر جدي گرفته ميشود. يكي از مهمترين اصطلاحات كه در اين زمينه توليد شده و عمدتا راجع به زنان است، مفهوم «زنانه شدن فقر» است كه دايانا پيرس در دهه ١٩٧٠ مطرح كرد. اين مفهوم بار
جنسيتي دارد و فقر زنان را ناشي از تبعيضهاي
جنسيتي ميداند. اگرچه اين ايده درست است، اما به اندازه كافي رسا نيست. در گفتار توسعه در كنار
#نابرابری_جنسيتي همچنين مساله ركود اقتصادي نيز به عنوان عامل فقر و به طور خاص فقر زنان مطرح ميشود. به عبارت ديگر سازوكارهاي تهيدستسازي اولا به تبعيضهاي
جنسيتي و ثانيا ركود اقتصادي تقليل داده ميشود و بر اين اساس راهكارهايي كه ارايه ميشود بر محوريت تغيير سياستگذاري مبتني است. همچنين اين رويكرد پاتولوژيك (آسيبشناختي) است. تعبير «آسيب» كه در ادبيات توسعه در ايران استفاده ميشود، ناشي از همين تلقي سياستگذارانه است. يعني گويي يكي از پيامدهاي توسعه آسيب ديدن گروهي است و بايد با تغيير و اصلاح سياستگذاريها اين پيامدها را كم كنيم. يكي از اصطلاحاتي كه در اين زمينه مطرح ميشود، «توانمندسازي» ،ترجمه غلطي از empowerment است، يعني عمدهترين راهكار براي مقابله با فقر در ايران امروز «توانمندسازي» تلقي ميشود. در سالهاي اخير شاهد تاسيس مراكز متعدد توانمند سازي زنان هستيم.عليرضا صادقي در تحليل خود به خوبي نشان ميدهد كه تنها تعداد اندكي از زنان در اين مراكز فعال هستند كه عمدتا از ايشان به عنوان نيروي كار ارزان براي رونق كسب و كار «كارآفرينان» از آنها بهرهبرداري ميشود. بنابراين شاهديم كه اين سياستگذاريها هم چندان كارآمد نيست.
آمارها نشان ميدهد كه توانمندسازي نه فقط به دليل سوءمديريت عمل نميكند، بلكه اساسا نميتواند مساله تهيدستان را حل كند. يعني تاكيد بر عوامل اقتصادي و جنسيت نميتواند حتي مساله زنان تهيدست را طرح كند. به نظر مشكل را نه در پاليسي بلكه در پاليتيكس بايد جست.
📍زيست غيررسمي چيست؟
تعبير «زيست غيررسمي» در ادبيات توسعه زياد به كار برده ميشود و به همين خاطر سوءتفاهمهاي زيادي برميانگيزد. اين مفهوم عمدتا به صورت مكاني-جغرافيايي فهميده ميشود، يعني زيست غيررسمي به عنوان مناطقي از حاشيههاي شهرهاي بزرگ تلقي ميشود كه در آن جا كساني زندگي ميكنند كه حيات شان ازديد سازوكارهاي حكومتمندي مطلوب و بهنجار نيست. اما اين مفهوم بيشتر فضايي است تا مكاني و كاملا با سازوكارهاي قدرت در ارتباط است و ابعاد گوناگوني فراتر از اسكان دارد، و وضعيتهاي اشتغال، حقوقي و سياسي را نيز در بر ميگيرد، بنابراين طيفي از زيستهاي غيررسمي داريم/اعتماد
https://t.center/Womenwatcher