توره | اساطیر باستان

#هلهایم
Канал
Логотип телеграм канала توره | اساطیر باستان
@TorecilikПродвигать
4,67 тыс.
подписчиков
2,11 тыс.
фото
56
видео
429
ссылок
🔶TOREJILIK 🔷First mythology channel in telegram ▫️Nordic ▫️Persian ▫️Turkic ▫️Egypt ▫️Greek ▫️Aztek ▫️Indian ▫️Celtic 🎬 Myth movie 🎶 Myth music 📆Start: 6/shah/96 - 28/sep/2017 💬 تبلیغات، انتقاد پیشنهاد: @Tore_info1 🌐 Website: www.Torecilik.ir
👁‍🗨 بی شک یکی از مطرح ترین خدابانوان مرتبط با مفاهیم "مرگ" و "جهان مردگان" در عرصه تمام اساطیر #هل است. #هل، #هلا یا حتی بعضا #هلیا نام های آشنایی برای تمام محققان زمینه میتولوژی هستند. این نام یاد آور خدابانوی مرگ و حکمران جهان مردگان در اساطیر #اسکاندیناوی و فرهنگ و تدین‌ اقوام باستانی #وایکینگ است.

خدابانو هل یکی از سه فرزند #لوکی و غول مونث #آنگرابودا است. این سه به ترتیب عبارتند از #فنریر گرگ اهریمنی غول پیکر که در توصیف وقایع #راگناروک قاتل #اودین و بر هم زننده نظم جهان خواهد بود. مار کیهانی #یورمونگاندر که او نیز در نابودی #میدگارد به موعد نبرد پایانی سرنوشت، نقش بسزایی دارد و مصاف و قاتل #ثور است. و بالاخره سومین فرزند، دختری با شمایلی که بیشتر به موجودات با شعور ماننده است! غول مونث "هل" که دختر دردانه لوکی محسوب میشود.

از آنجا که طالع بینان مخصوص #اودین پیش بینی کرده بودند که سرنوشت نابودی #ائسیر و تمام نه قلمرو در پایان جهان به دست این سه فرزند رقم خواهد خورد، او بلافاصله پس از تولد فرزندان لوکی خدایان را به دنبال آنان به #یوتونهایم گسیل کرد که نزد او بیاورندشان. هنگامی که فرزندان نزد اودین حاضر شدند وی با شقاوت تمام مقابل چشمان لوکی آنان را با دست خود به جهان های پست تر پرتاب نمود. بدین ترتیب که فنریر به #نفلهایم، یورموندر به اقیانوس محیط #میدگارد و هل به قلمرو خود یعنی #هلهایم فرستاده شد.

پس از این تبعید تنها فرزندی که به جایگاه خود راضی شد و یک حکومت خودمختار کامل به دور از هیاهوی خدایان، انسانها و باقی موجودات تشکیل داد هل بود. او خدابانوی قلمرو هلهایم شد و مقرر شد کسانی که در نتیجه بیماری یا کهولت می میرند (کسانی که در جنگ کشته نشوند!) برای زندگی ابدی به دنیای او سفر کنند.

توصیفات دقیق و با جزئیات کاملی از شمایل هل و قلمرو او را میتوان در ادای اسنوری یافت. او تخت شاهی عظیمی از سنگ آذرین در تالار وسیعی در هلهایم به نام #الیوثنیر دارد که دیوارها و ستونهای سیاه و ترسناکش سر به فلک می کشند. چهره خدابانو به طرز عجیبی تصویر شده بدین شکل که نیمی از صورتش همچون مردگان سرد و بی روح و سیاهرنگ است و نیمی دیگر همچون زندگان رنگی از پوست و گوشت انسانی دارد. او در پاتیلی به نام "عطش" غذای مردگان قلمرو را می سازد و صاحب کاردی به نام "قحطی" است! دو خدمت کار مرد و زن به نامهای #گانگلاتی و #گانگلوت دارد که نام آنان در لغت به معنای "کسی که با تنبلی حرکت می کند" است! آستانه درگاهش "آجر سست" نامیده می شود که پرده هایی به نام "کورسوی مصیبت" از آن آویزان هستند و رخت خوابی به نام "بیماری" دارد که بر آن می آساید! پر واضح است که این نامگذاری های عجیب و غریب در جایگاه خود توصیفاتی بیان کننده احساس ناخوشایند اقوام وایکینگ از امکان سفر به جهان هل پس از مرگ هستند. بنابراین تمام سعی یک جنگجوی وایکینگ در طول زندگیش این بود که در میدان نبرد کشته شود تا به جای سقوط به قلمرو هل به تالار #والهالا نزد #اودین عروج یابد.

بی شک پررنگ ترین حضور خدابانو هل را میتوان در اسطوره "مرگ #بالدر" یافت. پیشتر توصیف کردیم که لوکی نیرنگ باز با چه کیفیتی موفق شد بالدر رویین تن را به قتل رسانده و وی را روانه قلمرو دخترش هل کند. پس خدابانو #فریگ، همسر اودین، مادر بالدر و شهبانوی خدایان به تمام ائسیر التماس کرد که برای نجات فرزندش به هلهایم سفر کنند. اما هیچ کدام از خدایان قبول نکردند پا به جهان دهشتناک مردگان بگذارند چرا که می دانستند بازگشت بالدر از سلطه هل غیر ممکن است. با این‌ حال در میان خدایان #هرمود شجاع دیگر فرزند فریگ و برادر بالدر حاضر شد برای نجات برادر فداکاری کند. وی سوار بر اسب هشت پا و تندروی اودین یعنی #اسلیپنیر به قلمرو هل تاخت و در آنجا با خدابانوی مردگان ملاقات نمود. اسنوری در سروده هایی مفصل بیان میدارد که هرمود با چه تفاصیلی هل را مدح کرده و وی را عادل و قدرتمند می خواند و در عوض به او التماس می کند که اجازه دهد روح برادر همراهش به #آسگارد بازگردد. هل نیز دلش به حال هرمود به رحم آمد و با یک شرط پذیرفت که اجازه خروج بالدر را صادر سازد. و آن این بود که "می بایست تمامی موجودات در نقطه نقطه هر نه قلمرو به حال بالدر گریه کنند و بازگشت او را خواستار شوند و حتی اگر یک نفر نیز از این کار سر باز زند بالدر برای همیشه در هلهایم باقی خواه ماند!"

در ادامه شاهدیم که در راستای محقق شدن شرط هل، تمامی افراد نه قلمرو به حال بالدر زیبا گریستند و مرحمت خدابانو را خواستار شدند به جز پیرزن ترولی از یوتونهایم به نام "ثوک" که در واقع خود لوکی بود که با تغییر قیافه به شکل مزبور درآمده بود. ثوک بی رحمانه از گریه کردن سرباز زد و گفت: "بگذارید هل آنچه را که گرفته است نزد خود نگاه دارد!" و بدین ترتیب بالدر برای همیشه در جهان مردگان زندانی ماند.

▫️ @Torecilik