@SocialSciences1👥کانال علوم اجتماعی
👥📔📔📔📔📔📔📔📔📔📔📔📔📔دفتری که پیش روی شماست، کتاب به معنای مدرسی آن نیست. آنچه مرا واداشت به علوم انسانی به مثابه یک "پارادایم دیسیپلینز" بپردازم، نگارش کتابی جدید در حوزه جامعه شناسی نبود؛ بلکه وقتی به عنوان یک جامعه شناس در بستر مطالعات ادیان پا به عرصه آکادمیک گذارده و از چنین منظری به فلسفه علم و تاریخ علم نگریستم،
پذیرش این امر بسیار دشوار بود که مفروضات جامعه شناسی را به عنوان 《اصل خدشه ناپذیر ساینس》تلقی کنم. به عنوان فردی که از نظر فرهنگی و علمی در سوئد و انگلستان رشد کرده و سپس در چین، مالزی، تایوان، مصر، اوکراین، آمریکا، مجارستان، بلغارستان، ترکیه و روسیه به تدریس و تحقیق پرداخته است، هنگامی که در سرزمین های گوناگون به انسان، زندگی اجتماعی او، تاریخ های گوناگون و "روایت های موازی"_ که به مثابه جهان های موازی بودند_ می اندیشیدم، دریافتم که روایت های کلان ساینس در حوزه علوم انسانی با شاکله و چهارچوبی که در بستر تعقل دیسیپلینز شکل گرفته، آن گونه که بزرگان علوم انسانی ادعا می کنند، 《جهان شمول》نیست؛ بلکه به دلایل بسیار مهمی، تفکر "یوروسنتریک" =(اروپا محور)_ که مبتنی بر تجربه تاریخی مسیحیت در اروپای غربی و در بستر کلیسای کاتولیک است_ منجر به جهان بینی پیچیده ای گشته است که به مرور زمان و به مدد نگاه کلینال و قدرت امپریال توانسته 《تمدن یوروسنتریک》را جهانی نموده و دیگر رقبا را از میدان به در کرده و آن ها را به حاشیه براند.
به عبارت دیگر، هر سخنی در حوزه علوم اجتماعی باید نگاهی نقادانه، چارچوب روایت یوروسنتریک را به چالش بکشد، چرا که مفروض نمودن این 《واقعه حادث》در بستر تاریخی مشخص و بدون نگاه نقادانه منجر به تقلیدی ناپسند در عرصه فهم زندگی اجتماعی و پیچیدگی های رنگارنگ انسان، حیات اجتماعی و اشکال متنوع مدنیت خواهد گردید...
|کتاب:
#روایتهای_موازی_در_علوم_انسانی|نویسنده:
#سیدجوادمیری|انتشارات: جامعه شناسان|چاپ اول: 1394|صفحه: 9|