شاعران لُر sherlori@

#دل
Канал
Логотип телеграм канала شاعران لُر sherlori@
@SherloriПродвигать
132
подписчика
1,66 тыс.
фото
158
видео
1,83 тыс.
ссылок
@sherlori سایت متعلق به لر تباران::: hosseinabaspanah.ir لر تباران ایران زمین::: @lorhayIranza ارتباط با مدیر كانال::: @Sadfallahasanvan
Forwarded from Deleted Account
🍃🍁🌿
🍁🌾
🍃
در دوبیتی زیر هشت بار کلمه #دل تکرار شده
👇👇

غم ِدل هرشو بیه و ِ هِلپلم

سیچی دلت دل نِمیه و دلم

دلم دِ تَشِ دلِ تو ها دِ گـُرّ

دل به وِ دل پُف نکو وِ اِزگلم

#آرش_آقایی
#کشکان

هلپله : صحبت کردن در خواب ،هذیان
🍀🍃🌱🌿🍁🍂
@asharzakhmi
🍀🌱🌿🍁🍃🍂
#عاشقانه_های_کشکان
Forwarded from 🍁 سروده های آرش آقایی (arash aghai)
🍃🍁🌿
🍁🌾
🍃
#دل

غم ِدل هرشو بیه و ِ هِلپلم

سیچی دلت دل نِمیه و دلم

دلم دِ تَشِ دلِ تو ها دِ گـُرّ

دل به وِ دل پُف نکو وِ اِزگلم

#آرش_آقایی
#کشکان

هلپله : صحبت کردن در خواب ،هذیان
🍀🍃🌱🌿🍁🍂
https://t.center/asharzakhmi
🍀🌱🌿🍁🍃🍂
#عاشقانه_های_کشکان
#عاشقانه
#دل_کشکان

تا گوتم : قلبم و چَشِم سیت ، اسیـره

تو گوتی: آخ روزگار حیف رَمو دیره


وت گوتم سیل ک ِدلم سوخته دِ دیریت

لوء خَنه کردی ، گوتی هَنی فَتیــره


فرقـی ناره ئی ِ دلت وا بَــردِ زوءری

سیل دل ِ بد بختِ مهِ که چی خمیره


وم گوتــی مالِ منـی ، شاهِ ولاتــم

پا وِ کُول بَگردنمت ههِ گــِ وِ گیـــره


آخ چ ِرَت روزیا قشنگ ، نِرون دِ هیــرم

مگر اُ روزی که دل #کشکو بمیـــره

#آرش_آقایی

تخلص : کَشکان (کَشکو)
@asharzakhmi
سیت : سیاهت
رَمو : راه ما
زوءر : خارا .زبر
گِ و گیره : نوبتی

به #شاعران_لر
بپیوندید 👇👇
@sherlori
@sherlori
@sherlori
کاپیا:
rashed rahdari:
@dele_paak

حکایت به دار آویختن حسین منصور حلاج :

پس حسین را ببردند تا بر دارد کنند. صدهزار آدمی گرد آمدند... درویشی در آن میان پرسید که عشق چیست؟ گفت: امروز، فردا و پس فردا بینی!
آن روز بکشتند و دیگر روز بسوختند و سوم روزش برباد دادند، یعنی عشق این است.
پس در راه که می‌رفت می‌خرامید، دست اندازان و عیار وار می‌رفت با سیزده بند گران. گفتند: این خرامیدن چیست؟ گفت: زیرا به قربانگاه می‌روم.


چون به زیر دارش بردند بوسه‌ای بر دار زد و پا بر نردبان نهاد. گفتند: حال چیست؟ گفت: معراج مَردان سرِ دار است.
پس جماعت مریدان گفتند: چه گویی در ما که مریدانیم و اینها منکرند و ترا سنگ خواهند زد؟ گفت: ایشان را دو ثواب است و شما را یکی؛ از آن که شما را به من حُسن ظنی بیش نیست و ایشان از قوت توحید، به صلابت شریعت می‌جنبند و توحید در شرع اصل بُود و حُسن ظن فرع.
هر کس سنگی می‌انداخت؛ شبلی را گلی انداخت، حسین منصور آهی کرد. گفتند: از این همه سنگ هیچ آه نکردی؛ از گلی آه کردن چه معنی است؟ گفت: از آن که آنها نمی‌دانند، معذورند؛ از او سختیم می‌آید که او می‌داند که نمی‌باید انداخت.
پس دستش را جدا کردند خنده‌ای بزد، گفتند: خنده چیست؟
گفت: دست از آدمی بسته باز کردن آسان است مرد آن است که دست صفات که کلاه همت از تارک عرش در می‌کشد، قطع کند.
پس پایش ببریدند تبسمی کرد، گفت: بدین پای سفر خاکی می‌کردم قدمی دیگر دارم که هم اکنون سفر هر دو عالم بکند اگر توانید آن قدم را ببرید.
پس او دست بریده خون آلود بر روی در مالید تا هر دو ساعد و روی خون آلود کرد، گفتند: چرا کردی؟ گفت: خون بسیار از من برفت و دانم که رویم زرد شده باشد شما پندارید که زرید من از ترس است. خون در روی مالیدم تا در چشم شما سرخ روی باشم که گلگونه (سرخاب) مردان، خون ایشان است.
گفتند: اگر روی به خون سرخ کرد، ساعد چرا آلودی؟ گفت: وضو سازم.
گفتند: چه وضو؟ گفت: در عشق دو رکعت است که وضوءِ آن درست نیابد الا به خون. پس چشمایش برکندند. قیامتی از خلق برآمد بعضی می گریستند و بعضی سنگ می‌انداختند، پس گوش و بینی بریدند و... پس زبانش ببریدند و نماز شام بود که سرش بریدند و در میان سربریدن تبسمی کرد و جان داد.

#تذکره_الاولیاء
#عطار_نیشابوری
بایزید گفت: چون او را دار زدند. دنیا بر من تنگ آمد. برای دلداری خویش شب تا سحر زیر جنازه‌ی بر دار آویخته‌اش نماز کردم. چون سحر شد و هنگام نماز صبح، هاتفی از آسمان ندا داد. که ای بایزید از خود چه می‌پرسی؟ پاسخ دادم: چرا با او چنین کردی؟ باز ندا آمد: او را سِرّی از اسرار خود بازگو کردیم. تاب نیاورد و فاش ساخت. پس سزای کسی که اسرار ما فاش سازد چنین باشد

#دل_پاک
@dele_paak