🍁 سروده های آرش آقایی

Channel
Logo of the Telegram channel 🍁 سروده های آرش آقایی
@asharzakhmiPromote
180
subscribers
294
photos
126
videos
508
links
اشعار : آرش آقایی بازگیر شعر ، کلمات اصیل لری ارتباط با ما : @Enoos_kashkan
پاییز مبارک
گر بر کنم دل از تو و بردارم از تو مهر
آن مهر بر که افکنم؟ آن دل کجا برم

کمال الدین_اسماعیل
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#شعر_لری
مناظره کر و دختر لر
اجرا :آرش آقایی _اسرا آقایی



@asharzakhmi

تا اخر ببینید 😍
برای رسیدن به آرامش فقط به قوانین خودت پایبند باش
قانون نویسان همیشه قوانین را به نفع خودشان می نویسند

#آرش_آقایی
Loving You - Mohsen Chavoshi & Maher Zain
@LetsListene
ترکیب محسن چاووشی و ماهر زین
دوستان عزیز این شعر رو واسه اتش سوزی های زاگرس و انتقاد از مسئولین سرودم

برید تو پیج اینستاگرامم ببینید و اشتراک گزاری کنید
سپاس از همراهیتون


https://www.instagram.com/reel/C8Wbjdtsa_J/?igsh=d3U4OXZmYzNsbGFu
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تو خو آسمو هم  وِ   باوعِت  نوعه

هزار  آو    بیایه   وِ   قاوعِت  نوعه

چی داری د بُن چینه و اصل خوت

که صد برج وِ طاقِ خراوعت نوعه

#آرش_آقایی، کشکان

در وصف پل کشکان
@asharzakhmi
#دلسروده_های_کشکان
چقدر شبیهند شاعر و درخت...
یک کتاب شعر، شعرش از شاعر است و برگش از درخت
مرگ پایان این دو نیست..!

#آرش_آقایی
سیلم که ایفته و چَشِت د کار و زنه ای ایفتم

کشکو
دو روز مانده  به اردیبهشت
به چارتا رفتم(چارتا: نام کوهی در جنوب پلدختر)  به بهار مالگه شان نزدیک شدم  چاقوی خونی در دست چپش
یکی از آستین هایش را بالازده بود در حالی که با همسرش سربالایی را به پیشوازمان می آمد
(وخیر بیایئد) از لبانشان باز نمی ماند،

از چند متری دست راستش را برای دست تَمنا دراز کرده بود، دستم را فشرد، چربی دنبه  از کف دستش به دستم مالیده شد!

گله اش تا سینه در علف زاگرس فرو رفته بود، (میچریدند)
زنش، بچه ها را سرگرم کرد.

در کنار مالار (سه پایه چوبی) ایستادم
هنوز رگ بر پوست پهلوهای بره آویزان میرقصید
مرد از بهار میگفت، از زاگرس از نعمت های امسال  هر بار در لابلای کلامش  شقه ای گوشت  همچون کفِ قرمز بر مجمه لبه دار می نشست
مینگریستم، نگاهم در قطره های خونی که از گردن بدون پهلویِ برّه بر زمین میچکید غرق شده بود، سکوتم در پهنای صدای زنگُل های گله  پیدا بود،

گفت:  کشکان و سکوت!؟

لب به شکایت گشودم، نباید بره را میکشتی،
(غیز کردم وش)  چاقو را به نشانه سکوت کردنم بالا برد، خندید و گفت :(برّه سر بوریم  سی بَچونم، عزتش نیام وِ مهمونم) 

آستین هارا بالازدم، جگرش چون کبیر کوه که با برف پوشیده باشد سفید پوش بود ، از وَز
به سیخش کشیدم
هیمه های بلوط را  یک به یک در کنار سنگ مینشاندم، وقتی که سنگ به بالای سر میبردم و بر سرشان میزدم ، پوقه ی استخوان هایشان گوش بلوطان زاگرس را کَر کرده بود،

زن  با پاتیلی شیر تازه دوشیده شده از حصار گوسفندان بیرون شد، آریوبرزن های زیر هفت ساله هر کدام بره ای شش روزه را بغل کرده بودند
خورشید آرام آرام  بر تخت سیاه تکیه میزد
هیمه های بلوط در میان شعله ها پوست می پراندند، بِلیز شد، خرمنی از ازگل بر سینه ی تَژگاه بجا ماند، بره ی به سیخ شده  بر هُرم هُورمِل نشست،
سیخ ها بر حال  زغال میگریستند
که مرد نانی محلی را بر مجمه لبه دار نشاند و گفت:

گوشتن میا سر تَش بوری 

خداوندا سپاس

#آرش_آقایی_بازگیر
@asharzakhmi

بماند به یادگار
همه  بارونن  ها  یه  جا  زنه اور

عجو   رفتِ  گرونیِ  ها زنه  اور

عروسیه     زمین     و   آسمونه

دهول کو، تش بریق  و بازنه اور

#آرش_آقایی
هوا دارت خومم  نازارِ   چش  مَس

دلی که عاشقه  نی  جای  هر  کس

اگر جونم   بِهایی   نه    نگوم   وت

مه سی تو جونِ شیری نیمِ کف دس

#آرش_آقایی، کشکان
بر روی حباب  خانه ای  ساخته ام

بی تیر و سنان به لشگری تاخته ام

گویند که ذوق شعری ات کور شده

من  قافیه را به چشم تو  باخته ام

#آرش_آقایی _کشکان
منم آن موج سرگردان  تو مثل صخره ی ساحل

ندارم  غیرِ   آغوشت  مکانی،    مأمنی    ،جایی

#آرش_آقایی
#کشکان
More