دیگر سراغت را از نارنج رها شده در پیاله ی آب
نخواهم گرفت
دیگر سراغت را از ماه، ماه درشت و گلگون
نخواهم گرفت
دیگر سراغت را از گلدان شکسته بر ایوان آذر ماه
نخواهم گرفت
دیگر نه خواب گریه تا سحر،
نه ترس گمشدن از نشانی ماه،
دیگر نه بن بست باد و نه بلندای دیوار بی سوال ...
من، همین من ساده
باور کن
برای یک بار برخاستن
هزار هزار بار فرو افتاده ام.
دیگر می دانم
نشانی ها همه درست،
کوچه همان کوچه ی قدیمی
و کاشی همان کاشی شب شکسته ی هفتم،
خانه همان خانه و باد که بی راه است.
ها ری را، می دانم
می دانم همه ی ما جوری غریب ،
ادامه ی دریا و نشانی آن شوق پر گریه ایم.
گریه در گریه، خنده به شوق.
نوش، نوش، لا جرعه ی لیالی ...
در جمع من و این بغض بی قرار
جای تو خالی ...
#سید_علی_صالحی@Sherane_poem