🍀 شعرانه 🍀

#سید_علی_صالحی
Канал
Логотип телеграм канала 🍀 شعرانه 🍀
@Sherane_poemПродвигать
318
подписчиков
3,54 тыс.
фото
128
видео
5
ссылок
می روم بالا تا اوج من پر از بال و پرم راه می بینم در ظلمت من پر از فانوسم من پر از نورم و شن و پر از دار و درخت .. پرم از سایه برگی در آب چه درونم تنهاست "سهراب" @MF1985sh
درست است که من
هميشه از نگاه نادرست و طعنه‌ی تاريک ترسيده‌ام ؛
درست است که زيرِ بوته‌ی باد ،
سر بر خشتِ خالی نهاده‌ام ،
درست است که طاقت تشنگی در من نيست .
اما با اين همه ،
گمان مبر که در برودت اين بادها خواهم بُريد !

#سید_علی_صالحی
@Sherane_poem
‌همه‌ی نام ها
اسمِ مستعارِ من است.

هر وقت
هر کجا
به هر اسم که بخوانی ام
کوهستان به تو پاسخ خواهد داد.

من همه‌ی عمر
نیمی کوه و نیمی کلمه زیسته‌ام.
و مردم
به گردنِ من حقی دارند
چه به اسمِ عشق
چه به اسمِ امید
چه به اسمِ آدمی…

اگرچه تلخ
اگرچه تشنه
اگرچه تنها
اما باران… راه بلدِ بی‌دلیلِ من است.

باران هم
اسمِ مستعارِ ایام آدمی ست
نیمی کوه و نیمی کلمه …
نام مرا بر سپیده دمِ صخره‌ها نوشته‌اند.

#سید_علی_صالحی
@Sherane_poem
ما
راهِ دیگری برایمان باقی‌ نمانده است،
ما باید خیلی چیزها را کنار بگذاریم،
ما باید
با نخستین نشانه‌های سپیده‌ْ‌دَم
چشم‌هایمان را به نور عادت دهیم،
وگرنه ظلمت
ظلمتِ دیگری خواهد زایید.

#سید_علی_صالحی
@Sherane_poem
می‌ خواستم صورتم از لمس لذیذ باران
فقط خیس گریه شود
ورنه کدام چشم
کدام بوسه
کدام گفت ‌و گو؟!
من هرگز هیچ میلی
به پنهان کردن کلمات بی ‌رویا نداشته‌ ام

#سید_علی_صالحی
@Sherane_poem
دارم هی پا به پای نرفتن صبوری می‌کنم
صبوری می‌کنم
تا تمام کلمات عاقل شوند
صبوری می‌کنم
تا ترنم نام تو در ترانه کامل‌تر شود
صبوری می‌کنم
تا طلوع تبسم، تا سهم سايه،‌ تا سراغِ همسايه
صبوری می‌کنم تا مَدار، مُدارا، مرگ...
تا مرگ، خسته از دق‌البابِ نوبتم
آهسته زير لب...
چيزی، حرفی، سخنی بگويد
مثلا وقت بسيار است
و دوباره باز خواهم گشت!

#سید_علی_صالحی
@Sherane_poem
پرنده ...
هی پرنده‌ی بی‌پروا
در پیِ آن فوجِ گمشده بر مِه
آشیان مساز !

من ساختم،
باد آمد و همه‌ی رویاها را با خود برد.

#سید_علی_صالحی
@Sherane_poem
به تو فکر می کنم
مثل مسافر به راه
مثل علف به ابر
مثل شکوفه به صبح وُ
مثل واژه به شعر
مثل زندان به زندگی.
به تو فکر می کنم
مثل برهنگی به لمس وُ تن به شست و شو .
به تو فکر می کنم
مثل کلید به قفل
مثل قصه به کودک
مثل پری به چشمه وُ پسین به پروانه .
به تو فکر می کنم
مثل آسمان به ستاره وُ ستاره به شب .

به تو فکر می کنم
مثل نقطه به خط
مثل حروف الفباء به عین
مثل حروف الفباء به شین
مثل حروف الفباء به قاف .
همین !
هر چه گفتم
انگار انتظار ِ آسان رسیدن
به همین سه حرف ِ آخر بود .
حالا باید بخوابم
فردا باز هم به تو فکر خواهم کرد
مثل دریا به ادامه ی خویش.

#سید_علی_صالحی
@Sherane_poem
مابقی ماجرا… بماند برای بعد!

پروانه… سرانجام
از لای کتاب آزاد خواهد شد،
اما من هنوز
درگیرِ هزار دفتر از شبِ نانوشته‌ام.

پرنده… سرانجام
از محبسِ منتظر، آزاد خواهد شد،
اما من هنوز
درگیرِ دو شاخهٔ گَز از خطایِ سیمرغم.

آدمی… آدمی
سرانجام از عقوبتِ مُقَدَر
آزاد خواهد شد،
اما من همچنان
درگیرِ آن دقیقه‌ام
که باز تو
از پشتِ درگاهِ بسته بگویی:
منم…!

شعر تازه‌ای از #سید_علی_صالحی
@Sherane_poem
دیگر سراغت را از نارنج رها شده در پیاله ی آب
نخواهم گرفت
دیگر سراغت را از ماه، ماه درشت و گلگون
نخواهم گرفت
دیگر سراغت را از گلدان شکسته بر ایوان آذر ماه
نخواهم گرفت
دیگر نه خواب گریه تا سحر،
نه ترس گمشدن از نشانی ماه،
دیگر نه بن بست باد و نه بلندای دیوار بی سوال ...

من، همین من ساده
باور کن  
برای یک بار برخاستن
هزار هزار بار فرو افتاده ام.

دیگر می دانم   
نشانی ها همه درست،
کوچه همان کوچه ی قدیمی
و کاشی همان کاشی شب شکسته ی هفتم،
خانه همان خانه و باد که بی راه است.
ها ری را، می دانم
می دانم همه ی ما جوری غریب ،
ادامه ی دریا و نشانی آن شوق پر گریه ایم.
گریه در گریه، خنده به شوق.
نوش، نوش، لا جرعه ی لیالی ...

در جمع من و این بغض بی قرار
جای تو خالی ...

#سید_علی_صالحی
@Sherane_poem
ای کاش
یکی بیاید
که وقت رفتن، نرود.

#سید_علی_صالحی
@Sherane_poem
دیگر کسی را به یاد نمی‌آورم،
گاهی فقط جنازهٔ خستهٔ خود را
به سختی
از این شانه به آن شانه
جا به جا می‌کنم.
آخر این چه روزگاری‌ست
که حروف از کنار آمدن
با هر کلمه‌ای احتیاط می‌کنند.
حالا متوجه می‌شوی …
آدمی چرا از آدمی
هراسان است؟!
وقتی که شب
با هزار دست تاریک
تکانم می‌دهد: بیدار شو !
من چطور به روشناییِ لرزانِ این شمعِ مُرده
اعتماد کنم!؟
تنهایی
تنهایی
تنها… تنهایی خوب است،
هر چند تنهایی
تاوانِ هول‌آوری دارد.

#سید_علی_صالحی
@Sherane_poem
خسته
ﺧﻮﺩﺧﻮﺍﻩ،
ﺑﯽ ﺷﮑﯿﺐ ...

ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺟﻬﺎﻥ
ﻓﻘﻂ ﻫﻤﯿﻦ ﻫﺎ ﺭﺍ
ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺑﺎﻗﯽ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ ...

ﺑﺎ ﻣﻦ ﻣﺪﺍﺭﺍ ﮐﻦ!

ﺑﻌﺪﻫﺎ
ﺩﻟﺖ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺗﻨﮓ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ...

#سید_علی_صالحی
@Sherane_poem
چه بی چراغ و به ناروا
راه بر عبور علاقه می بندند
بگو
بگو به باد که ما
با آفتاب زاده شدیم
و با آفتاب طلوع خواهیم کرد

#سید_علی‌_صالحی
@Sherane_poem
یعنی می‌شود یک شب خوابید
و صبح از رادیو شنید
باد آزاد است از هر کجا که دلش خواست
اگر خواست
از جامه‌ی خواب ِ زن و عطر آینه بگذرد!؟

چکارمان دارند نمی‌گذارند
با بوسه گفتگو کنیم
چکارمان دارند نمی‌گذارند بپرسیم
چکارمان دارند
رادیو دارد دروغ می‌گوید...

#سید_علی_صالحی
@Sherane_poem
‏اصلا بگذار این ترانه
همین حوالیِ بوسه تمام شود!
من خسته‌ام
می‌خواهم به عطرِ تشنهٔ گیسو و گریه نزدیکتر شوم،
کاری اگر نداری ... برو!
ورنه نزدیکتر بیا
می‌خواهم ببوسمت.

#سید_علی_صالحی
@Sherane_poem
شنیده‌ام یک جایی هست
جایی دور
که هروقت از فراموشیِ خواب‌ها
دلت گرفت
می‌توانی تمامِ ترانه‌های دختران میْ‌خوش را
به یاد آوری
می‌توانی بی اشاره‌ی اسمی
بروی به باران بگویی
دوستت می‌دارم ...

#سید_علی_صالحی
@Sherane_poem
او که زمستانِ برهنه را نشناسد،
شکوهِ اردی‌بهشت را درک نخواهد کرد!

#سید_علی_صالحی
#زمستان
@Sherane_poem
وقتی که تو نیستی
دنیا چیزی کم دارد
مثل کم داشتنِ یک وزیدن، یک واژه، یک ماه!
من فکر می کنم در غیاب تو
همه ی خانه های جهان خالیست
همه ی پنجره ها بسته است
وقتی که تو نیستی
من هم تنهاترین اتفاق بی دلیل زمین ام!
واقعا وقتی که تو نیستی
من نمی دانم برای گم و گور شدن
به کدام جانب جهان بگریزم !

#سید_علی_صالحی
@Sherane_poem
🍃🌺🍃
خدا کند امروز خشنودی ببارد ...

#سید_علی_صالحی
🍃🌺🍃
@Sherane_poem
شناسنامه ام صادره از
اقلیم سپیده دم است،
محل تولدم حلول ترانه در توفان هاست
از مادر به ماه می رسم
از پدر به پروانه های پاییزی
من از این جهان چاره ناپذیر
هیچ بهره ای نبرده ام
جز کلمات روشنی
که عشق را دوست می دارند.

#سید_علی_صالحی
@Sherane_poem
Ещё