🔻زخمِ عمیقِ عشق
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب
#واقعه سروده
#غلامرضا_کافی بهروز میکنیم. گفتنیست این کتاب توسط
#انتشارات_شهرستان_ادب به چاپ رسیده است)
▪️شراب از خنده میگیرم نگاهِ آبدارت را
به خوابِ سُرمه میبندم پر و بالِ غبارت را
غبار رفتنت را موج برمیخیزد از صحرا
که بر اشکم گذر دادی رکابِ راهوارت را
نسیمِ لطف پنهان است در زخمِ عمیقِ عشق
شکوفا کن به آبِ تیغ باغِ بیبهارت را
تو در عمقِ کدامین درّه میخوانی که میآرد
نسیمی خسته و محزون ردیفِ بغضِ تارت را
چه محزون مینوازد در غروبِ گرگ و میشِ دشت
شبانِ نیزنی این جا روانِ بیقرارت را
من امّا صوفیِ آن خانقاهم در نشیبِ کوه
که در هر خلسه میمیرم حضورِ سایهوارت را
غرورِ گیسوانش را اگر ای کوه میدیدی
چنین افشان نمیکردی شلالِ آبشارت را
مرا زخمی رها کردی به پای دارِ آویشن
چرا با خود نبردی لاشِ خونینِ شکارت را؟
و تو لیلا ندیده مُردی و یک صبحِ بارانی
چرید آهوی تنهایی علفهای مزارت را
☑️ @ShahrestanAdab