▪️«در کلمبیا متولد شد. حقوق خواند و روزنامهنگاری کرد. پیش از آن که خواندن و نوشتن بداند، نقاشی میکشید. دوستی نزدیکی با "فیدل کاسترو" داشت و بهدلیل دفاع از حکومت فیدل کاسترو که از نگاه روشنفکرانِ طرفدار آمریکا به یکرژیم خودکامه بدل شده بود، وارد بحثهای تند سیاسی شد و تا مدتها حق ورود به آمریکا را نداشت، هرچند که سالها بعد برای معالجۀ سرطان بارها به کالیفرنیا سفر کرد. گابو کودکیاش را نزد مادر بزرگ گذراند. "گابو" یا "گابیتو" نامی است که مردم آمریکای لاتین او را به این نام میخوانند. خودش در جایی گفته، شروع داستاننویسیاش از "مسخ" کافکا بود.
اما نخست قصهگویی مادربزرگش در او تحولی ایجاد کرد. زنی که افسانهها و قصههای عجیب را ساده و باورپذیر نقل میکرد. گابو از اینروش در نگارش "#صدسال_تنهایی" بهره برد...»
🔻در اخبار نبشتهاست... | شماره بیست و سوم (گزیده اخبار مهم هفته با موضوع کتاب و ادبیات در ایران و جهان به روایت شهرستان ادب)
▪️این هفته در بیست و سومین مطلب #در_اخبار_نبشته_است، خبرهایی داریم از کشف دستنوشتهای از کتاب ابنسینا پزشک نابغه ایرانی، انتشار رمانی تازه درباره مصائب کودکان مهاجر در آمریکا، درگذشت دو نویسنده و پژوهشگر ادبیات، نخستین اقتباس از رمان #صدسال_تنهایی و جایزه ادبی «شهید حبیب غنیپور». از شما دعوت میکنیم گزیده اخبار مهم هفته با موضوع کتاب و ادبیات -در ایران و جهان- را به روایت شهرستان ادب بخوانید.
مطالب این هفته،از نوشتههای هفته گذشته گذشته ایسنا، مهر، گاردین، پیبیاس، نیویورکتایمز و با همکاری #گروه_ترجمه_شهرستان_ادب گردآوری شده است.
▪️اکنون با آغاز نیمه دوم سال 97 و در تازهترین مطلب پرونده #سالنامه_شهرستان_ادب خوب است نگاهی به پربازدیدترین مطالب این سایت در دو فصل بهار و تابستان بپردازیم. این مطلب اختصاص به پربازدیدترینهای فصل بهار و سه ماهه نخست سال دارد. پربازدیدترین مطالب سایت شهرستان ادب در فروردین، اردیبهشت و خرداد ۱۳۹۷ و در سه حوزه یادداشتها، شعرها و خبرها وگزارشها به شرح زیر است :
▪️«...#گابریل_گارسیا_مارکز، نویسندۀ بزرگ کلمبیایی که در سال 1982 جایزۀ نوبل را بهخاطر نوشتن صدسال تنهایی از آن خود کرد، به عقیدۀ بسیاری، مبدع و پایهگذار سبک «رئالیسم جادویی» در ادبیات است. این "ایسم" را بهشکل خلاصه میتوان اینطور معرفی کرد: سبکی در داستان که اتفاقات همه در دنیای واقعی رخ میدهند و شخصیتها در واقعیت با آنها دستوپنجه نرم میکنند، اما روابط علت و معلولی در آن برقرار نیست یا به بیان بهتر، داستان از روابط علّی و معلولی خودش تبعیت میکند. یعنی ممکن است شما با عقل سلیمتان یکجا نشسته و مشغول مطالعۀ کتابی در سبک رئالیسم جادویی باشید که در آن همهچیز کاملاً طبیعی و منطبق با واقعیت است، اما ناگهان بدون هیچ مقدمهای یک اتفاق خارقالعاده که اصلاً هم پشتوانۀ منطقی ندارد و با آن عقل سلیم مذکور نمیخواند، در داستان رخ دهد. نویسنده هم اصلاً به روی خودش نیاورد که قیافۀ شما مثل علامت سؤال شده و به داستانگویی خودش ادامه دهد. شما هم مجبور شوید شانهای بالا بیندازید و بگویید: "اینجوریه دیگه، چکارش میشه کرد؟" و خواندن را از سر بگیرید. این اولین چیزی است که هنگام در دست گرفتن صدسال تنهایی باید به آن توجه کنید. باید حواستان باشد در این رمان قرار است با حوادث خارقالعاده روبهرو شوید...»