تو از سُلالۀ نوری، بهار سلسلهای
امام مسجد صبری، امید قافلهای
به سجدهای بشکن پشت برگریزان را
بسوز سوز خزان را به هُرم نافلهای
به فتح مُلک عبودیت است مقصد تو
امیر لشگر آذین به زخم و آبلهای
تویی که ظهر بلا دیدهای و مغرب کرب
مگر ز شام چه دیدی؟ چه سخت مرحلهای!
چه رفت بر دل خونت که تیر میکشد و
همیشه چشم به راه خبر ز حرملهای
شگفت، خیمة هستی نسوخت از آهت
شگفت، آنکه تو راضی به این معاملهای
به سینه اصغر و پایین پا علياكبر
و تو غریب پدر! در حصار فاصلهای
#رضا_وحیدزاده@ShahrestanAdab